سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی روز

هاشمی رفسنجانی:ترامپ چهره‌ای خطرناک است که قواعد را به راحتی زیر پا می گذارد

خبرگزاری فارس: هاشمی رفسنجانی:ترامپ چهره‌ای خطرناک است که قواعد را به راحتی زیر پا می گذارد

آیت الله هاشمی رفسنجانی گفت:ترامپ چهره‌ای خطرناک است و به عبارتی می‌توان او را خطرناک قلدری دانست که به اصول پایبند نیست و قواعد و مقررات را به راحتی به زیر پا می‌گذارد.

به گزارش گروه دیگر رسانه‌های خبرگزاری فارس، طی گزارشی درباره انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، دیدگاه های آیت الله هاشمی رفسنجانی پیرامون شخصیت دونالد ترامپ را که در گفتگو با این روزنامه بیان شده، منتشر کرد. متن گزارش روزنامه آرمان در پی می آید:

دلسوزی برای اوباما!

 دوران ریاست‌جمهوری دموکرات‌ها در آمریکا برای ملت‌های میانه‌رو مثبت‌تر از دوران حضور جمهوریخواهان بوده است که اوباما رئیس‌جمهور فعلی آمریکا نمونه‌ای از آنهاست. باراک اوباما در جمع حامیان حزب دموکرات در میشیگان از آمریکایی‌ها خواست با دادن رای به هیلاری کلینتون در انتخابات ریاست‌جمهوری پیش رو، تاریخ را بسازند و سیاست‌های نامطلوب دونالد ترامپ، کاندیدای جمهوریخواه را رد کنند. اوباما گفت: از شما می‌خواهم برای هیلاری کاری کنید که پیشتر برای من کردید. وی ادامه داد: شما این فرصت را دارید که سیاستی ناهنجار، تفرقه‌آمیز و نامطلوب را رد کنید؛ سیاستی که ما را دچار پسرفت خواهد کرد. شما این فرصت را دارید که نخستین رئیس‌جمهوری زن آمریکا را انتخاب کنید. اوباما رئیس‌جمهور موثری در گسترش ارتباطات آمریکا بوده است و در دوران ریاست‌جمهوری او سیاست تنش‌آفرینی کمرنگ شد و جای خود را به سیاست تعامل داد. این مشی اوباما از انظار عمومی و مسئولان کشورهای دیگر پنهان نماند. بی‌تردید سیاست‌های آمریکا از ابتدای انقلاب تا به امروز آن‌چنان نبوده که بتوان آن را در راستای جبران عملکردهای گذشته این کشور علیه ایران معنا کرد، اما برخی موضوعات سبب آن شده که اوباما چهره‌ای دیگر داشته باشد. آیت‌ا...‌هاشمی درباره این موضوع هم به «آرمان امروز» می‌گوید: «اوباما کاندیدایی سیه‌چهره، از اقلیت آمریکا و اقشار محروم بود. بنابراین چنین شرایطی او را در موضع دلسوزی قرار می‌داد.»

ترامپ خطرناک است

اما اکنون با در نظر گرفتن منافع و مصالح ملی کشورمان باید تلاش برای پیروزی کلینتون را مورد توجه قرار داد یا اینکه انتظار پیروزی ترامپ را داشت؟ بسیاری از مسئولان و آگاهان به موضوع تاثیرات انتخابات آمریکا بر روابط و موضوعاتی مانند برجام در کشورمان بر این عقیده هستند که نتیجه این انتخابات آن‌چنان دارای اهمیت نیست و آمریکا سیاست‌های خود را طی سال‌های پس از انقلاب نمایان کرده است.

آیت‌ا...‌هاشمی هم در این باره به «آرمان امروز» گفت: «دو حزب جمهوریخواه و دموکرات در عرصه انتخابات آمریکا فعال هستند که از اول انقلاب سیاست‌هایشان یکسان بوده است و آن‌چنان تفاوتی با هم نداشتند.» اما ترامپ خطر بزرگی محسوب می‌شود؛ چرا که تندروی‌های او طی سال‌های گذشته جز این موضوع را به اثبات نمی‌رساند. همین چند وقت پیش بود که ترامپ اظهار داشته بود: «قطعنامه امضاشده با ایران را پاره خواهم کرد.» او غافل بود که کشورمان ترسی از این رویکرد و تهدیدات ندارد.

آیت‌ا...‌هاشمی هم شناخت خود از ترامپ را این‌گونه شرح می‌دهد: «ترامپ چهره‌ای خطرناک است و به عبارتی می‌توان او را خطرناک قلدری دانست که به اصول پایبند نیست و قواعد و مقررات را به راحتی به زیر پا می‌گذارد.» البته آیت‌ا...‌هاشمی پیش از این هم سیاست‌های ترامپ را به زیر سوال برده و آنها را مورد نقد جدی قرار داده بود، مانند آن زمان که ترامپ از اخراج مهاجران سخن گفته بود و آیت‌ا...‌هاشمی با اشاره به شعار یکی از نامزدهای انتخاباتی آمریکا که «من مهاجران را اخراج می‌کنم»، تاکید کرده بود: «این ادعای غیرانسانی در حالی مطرح می‌شود که مسئولان آمریکایی می‌دانند آن همه قدرت و ثروت را از طریق چپاول منابع ملت‌ها و تلاش‌های همین مهاجران به‌ویژه از کشورهای آفریقایی به دست آورده‌اند.» بار دیگر که ترامپ از عدم صدور مجوز برای ورود مسلمانان به آمریکا گفته بود، آیت‌ا...‌هاشمی ضمن محکوم کردن این اظهارات نامزد انتخابات حزب جمهوریخواه انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده گفت: این اتفاق در وهله نخست برای دولتمردان آمریکا زیانبار است که البته کاخ سفید این اظهارنظر را سریعا محکوم و کاملا مغایر با ارزش‌های آمریکا دانسته است.‌هاشمی با اشاره به حضور مسیحیان در بیش از ۶۰ کشور اسلامی، بر زندگی مسالمت‌آمیز پیروان همه ادیان تاکید کرد و گفت:«همه پیامبران الهی و به طریق اولی پیامبر اسلام، بر مهربانی انسان‌ها نسبت به یکدیگر توصیه‌های فراوانی دارند و سخنان اختلاف‌برانگیز، برخاسته از تعصب‌های جاهلی است که متاسفانه در اسلام هم بعضی از گروه‌های تندرو، کارهای خشن افراطی می‌کنند که نمونه‌های آن را این روزها در اقدامات طالبان، داعش، القاعده، بوکوحرام و... می‌بینیم.» اکنون باید منتظر ماند تا نتیجه انتخابات آمریکا اعلام شود.

پیروزی ترامپ چه اثری بر ایران دارد؟

نگاه ترامپ بر عکس اوباما و هیلاری کلینتون بیشتر معوطف به مسائل داخلی آمریکاست و چندان دوست ندارد خود را درگیر سیاست خارجی و بحران‌های منطقه‌ای کند.

عصر ایران؛ مصطفی داننده - ترامپ را دیگر باید رییس جمهور ترامپ خطاب کرد. مرد موحنایی که قرار است راهی کاخ سفید شود تا بعد از اوبامای سیاه پوست قدرت را در آمریکا به دست بگیرد.

بسیاری بر این باور هستند که حضور ترامپ در راس آمریکا به ضرر ایران است و جمهوری اسلامی با مشکلات فراوانی در دوران پسا اوباما روبرو خواهد شد. در این نوشتار اما می‌خواهییم بگوییم انتخاب ترامپ نه تنها به ضرر ایران نیست بلکه به نفع ایران هم خواهد بود.

نگاه ترامپ بر عکس اوباما و هیلاری کلینتون بیشتر معوطف به مسائل داخلی آمریکاست و چندان دوست ندارد خود را درگیر سیاست خارجی و بحران‌های منطقه‌ای کند.

او در سخنرانی‌های خود به صورت صریح گفته است که مخالف حمله به عراق و افغانستان است و ترجیح می‌دهد آمریکا را درگیر مشکلات دیگر کشورها نکند. اوباما و کلینتون به شدت به دنبال ایجاد هژمونی‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای بودند اما ترامپ بر اساس این اصل که آمریکا از داخل ضعیف شده است به دنبال بهبود شرایط داخلی آمریکاست. بر همین اساس می‌توان گفت او دوست ندارد خود را درگیر ایران و منطقه خاورمیانه کند.

مهم‌ترین مخالفان ترامپ دولت‌های اروپایی هستند. اروپایی‌ها اصلا دوست نداشتند ترامپ به قدرت برسد. حالا که این اتفاق افتاده است می‌شود گفت که با آمدن ترامپ دره عمیقی میان اروپا و آمریکا ایجاد خواهد شد.

روسای جمهور قبل از ترامپ قدرت رهبری جهان را داشته‌اند چون جهان به ویژه اروپا آنها را به عنوان رهبر جهان قبول کرده بودند اما امروز نخبگان آمریکا هم ترامپ را به عنوان نماینده قدرت جهانی این کشور قبول ندارند چه برسد به کشورهای اروپایی. همین معنا باعث می‌شود ترامپ نتواند اتحاد بین‌المللی را علیه ایران و یا کشورهای مخالف آمریکا ایجاد کند.

قطعا اروپای زمان ترامپ تلاش خواهد کرد ساز خود را کوک کند و دیگر به ساز آمریکا نرقصد. این بهترین فرصت برای ایران است که از ایجاد شکاف احتمالی میان آمریکا و اروپا استفاده کند. اروپایی‌ها نشان داده‌اند که علاقه مند به همکاری اقتصادی و سیاسی با ایران هستند و در این سال‌ها آمریکا تنها مانع این رابطه بود. ایران می‌تواند در عصر ترامپ میخ خود را در اروپا محکم بکوبد.

ترامپ یک معامله گر اقتصادی است. سیاست برای او در منافع اقتصادی تعریف می‌شود. کسی که به دنبال منافع اقتصادی است هیچگاه به جنگ، بحران‌های سیاسی که می‌تواند بازار را ملتهب کند علاقه ندارد مگر آن که جنگ در راستای منافع اقتصادی تعریف شود.

 آمریکای زمان ترامپ آمریکای پرحاشیه و پرسروصدایی خواهد بود و این بهترین فرصت برای ایران است که سیاست‌های خود را در صحنه‌های منطقه‌ای و جهانی یش ببرد. برجام زمان ترامپ می‌تواند برجام ایران و کشورهای اروپایی باشد و آمریکا به واسطه رییس جمهور موحنایی‌اش کم کم از برجام و توافق هسته‌ای با ایران فاصله بگیرد.

البته باید تصریح داشت که در سیاست، همه چیز قطعیت ندارد. به علاوه قابل پیش بینی نبودن ترامپ به لحاظ شخصیتی نیز می تواند مزید بر علت باشد تا جهان و از جمله ایران، نگاه محتاطانه ای به چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا داشته باشد.

چرا ترامپ برنده شد ؛ 8 دلیل برای شگفتی بزرگ!

پرسش اینجاست که چرا چنین شد و شخصیتی که ابتدا در عرصه سیاسی "گمنام" بود، سپس "مورد تمسخر" قرار گرفت و بعد "منفور" شد، چگونه در مرحله آخر توانست "رئیس جمهور" شود؟!
عصر ایران؛ جعفر محمدی - چند هفته پیش هیلاری کلینتون در سالروز تولدش عکسی از خودش در توئیتر منتشر کرد و نوشت: تولدت مبارک رئیس جمهور آینده آمریکا!

هم او ، هم هوادارانش و هم قریب به اتفاق تحلیلگران سیاسی در آمریکا و سایر نقاط جهان، تقریباً مطمئن بودند که چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا، یک زن خواهد بود؛ نظرسنجی ها هم این را نشان می دادند.

با این حال، از اولین ساعات اعلام نتایج، مشخص شد که دونالد ترامپ پیش افتاده است. در ابتدا گمان غالب بر این بود که با شمارش آرای ایالت های کلیدی، کلینتون برنده خواهد شد اما چنین نشد و هر چند در مقاطعی کلینتون به ترامپ نزدیک شد اما هیچگاه به او نرسید و به کاخ سفید هم.

چرا ترامپ برنده شد ؛ 8 دلیل برای شگفتی بزرگ!
این نتیجه جهان را در شگفتی فرو برد. قیمت طلا بالا رفت، نفت و دلار افت کردند و شاخص بسیاری از بورس ها شکست.

تا پیش از این، در همه انتخابات معاصر آمریکا، نظرسنجی ها دقیق بودند و از روی آنها می شد نتیجه را پیش بینی کرد اما این انتخابات، صحت علمی نظرسنجی ها زیر سؤال برد.

حال پرسش اینجاست که چرا چنین شد و شخصیتی که ابتدا در عرصه سیاسی "گمنام" بود، سپس "مورد تمسخر" قرار گرفت و بعد "منفور" شد، چگونه در مرحله آخر توانست "رئیس جمهور" شود؟!

1 - شاید اولین پاسخ، به کارنامه سفید سیاسی او در برابر کارنامه پر غلط سیاسی کلینتون مرتبط باشد. ترامپ، قبل از کاندیداتوری به عنوان تاجری موفق و مجری یک برنامه تلویزیونی شناخته می شد و کتاب هایی هم در زمینه کارآفرینی و موفقیت داشت. اما هیلاری کلینتون کارنامه ای آکنده از فعالیت ها و مسؤولیت های سیاسی داشت. او سال ها سناتور بود و بعدها وزیر امور خارجه آمریکا شد و البته 8 سال نیز در دوران ریاست جمهوری همسرش بیل کلینتون، در کسوت بانوی اول آمریکا در کاخ سفید اقامت داشت.
به علاوه، او در شرایطی کاندیدا شد که یک دموکرات، رئیس جمهور آمریکا بود.

این شرایط باعث شد دست ترامپ - که دیکته ای در سیاست ننوشته بود - در انتقاد از دموکرات ها، دولت مستقرشان و کاندیدای آنها باز تر باشد و هیلاری و تیمش نتوانند در این عرصه ضدحمله ای داشته باشند. نمونه بارز حملات بی پاسخ ترامپ علیه کلینتون را می توان در قضیه ایمیل دید که آثار مخرب فراوانی در آرای کاندیدای دموکرات ها داشت.

2 - ترامپ با زیرکی تمام توانست خود را به یک "برند" خاص تبدیل کند. در علم برندینگ گفته می شود که هر چقدر یک برند، بُرنده تر و تیز تر باشد، قدرتش بیشتر است و بیشتر در یادها می ماند.
این نکته ای بود که ترامپ و تیم برندینگ او، به خوبی از عهده اش برآمدند.
وقتی ترامپ به عنوان یکی از کاندیداهای اولیه جمهوریخواهان وارد رقابت های درون حزبی شد، طبق روال از او پرسیدند که اگر جمهوریخواه دیگری کاندیدای نهایی شود، آیا ترامپ از او حمایت خواهد کرد؟ و ترامپ برخلاف عرف سیاسی گفت: نه! خودم به تنهایی ادامه خواهم داد.
اینجا بود که او بر متفاوت بودن خود با دیگران تأکید کرد و توجهات را به خود جلب کرد.

سپس با اتخاذ مواضع تند و تیز، برند خود را بُرنده تر کرد؛ اظهاراتی مانند کشیدن دیوار حائل بین آمریکا و مکزیک، ممنوع الوورد کردن مسلمانان به ایالات متحده، محدود کردن مهاجران، استفاده از بمب اتم، پاره کردن برجام و نظایر این ها.
او پس از آن که توجهات را به خود جلب کرد، با زیرکی مواضعش را تعدیل کرد.

این برندسازی هدفمند، شاید مهم ترین عامل پیروزی او بوده است.

چرا ترامپ برنده شد ؛ 8 دلیل برای شگفتی بزرگ!
3 - ترامپ برغم همه غرور و سرسختی اش، توانست فضای به وجود آمده علیه خودش را به نحوی هوشمندانه مدیریت کند. از اواسط رقابت های انتخاباتی به بعد، تقریبا همه نهادهای رسمی، رسانه ها، نخبگان و حتی بخش های مهمی از جمهوریخواهان، علیه ترامپ موضع گیری کردند. این شرایط سخت و شکننده می توانست ترامپ را فرو بریزد ولی او این فضا را به عرضه ای برای مظلوم نمایی تبدیل کرد و این گزاره را ترویج داد که او در میان هجمه های حکومت و رسانه ها ، تنها مانده است و نیاز به کمک مردم دارد.

در واقع، رأی مردم به ترامپ به گونه ای اعتراض آنها به جریان غالب حاکمیت در آمریکا (و نه نظام آمریکا) بود و الّا فردی با سابقه سیاسی صفر ، آن هم بعد از آن هم تخریب نمی توانست نظر مردم را به خود جلب کند.

4 -
حملات تیم هیلاری کلینتون علیه ترامپ و افشاگری ها علیه او که عمدتاً ناظر به مسائل اخلاقی بود، زودتر از موعدی که باید آغاز شد. بعد از آن افشاگری ها، محبوبیت ترامپ بسیار کاهش یافت ولی در گذر زمان، این مسائل در جامعه ای مانند آمریکا عادی شد و از ترامپ توانست ضد حمله های مؤثری را ترتیب دهد و مثلاً با یادآوری رسوایی کلینتون و مونیکا چنین استدلال کند که اگر خودش حرف خلاف اخلاق زده، بیل کلینتون (همسر هیلاری) عملاً مرتکب چنین کاری شده است یا با پیش کشیدن مسأله ایمیل ها، توانست جو را عوض کند.
شاید اگر حملات کمپین دموکرات ها دیرتر صورت می گرفت، تیم ترامپ نمی توانست فرصتی برای رهایی از غافلگیری پیدا کند.

5 - تأکید بیش از حدکلینتون و حامیانش بر مباحث حقوق بشری با محوریت اقلیت ها (رنگین پوست ها، مهاجران،دگرباشان جنسی و ...) هر چند در جلب آرای این افراد به دموکرات ها مؤثر بود اما این حس را به اکثریت سفید پوست و طبقه متوسط منتقل کرد که نادیده گرفته می شوند و لذا به سمت ترامپ متمایل شدند.

چرا ترامپ برنده شد ؛ 8 دلیل برای شگفتی بزرگ!

6 - یکی از نکاتی که تیم ترامپ بر روی آن انگشت گذاشت و بزرگنمایی کرد، وضعیت سلامتی هیلاری کلینتون بود. هیلاری چندین بار در مراسم مختلف، دچار ضعف بدنی شد، از حال رفت و تلو تلو خورد. جمهوریخواهان با بیان این که نمی توان سکان اداره امریکا را به دست زنی سالخوره و بیمار دارد، توانستند بر روی آرای مردد اثر گذار باشند.

7 - اوباما در طول 8 سال ریاست جمهوری اش، به عنوان کسی که برنده جایزه صلح نوبل شده بود، کمتر از سایر رؤسای جمهور آمریکا اقتدارگرایی کرد. کاندیدای دموکرات ها نیز زنی بود که نمی توانست حس اقتدار را در آمریکایی ها زنده کند.
در واقع ، نیاز جامعه آمریکا به اقتدارگرایی - که ریشه تاریخی دارد - در 8 سال گذشته، ارضا نشده بود و این، دقیقاً همان نقطه ای بود که ترامپ روی آن دست گذاشت و با عباراتی مانند آمریکا بار دیگر قدرتمند خواهد شد، آمریکا را از نو خواهیم ساخت و ... حس اقتدارگرایی آمریکایی ها را معطوف به خود کرد و آمریکایی ها احساس کردند که "تغییر" با او محقق خواهد، همان گونه که 8 سال پیش، اوباما را نماد "تغییر" دانستند.

8 - در 8 سال حاکمیت دموکرات ها، متوسط درآمد مردم آمریکا در سال رو به کاهش بوده است (برخی منابع از کاهش 2 الی 3 هزار دلاری خبر می دهند) و این برای مردم کشوری که سرمایه داری در آن حرف اول را می زند، هرگز خوشایند نبود. در چنین شرایطی، یک تاجر موفق که به ریزه کاری های تجارت و اقتصاد وارد است کاندیدای جمهوریخواهان شد تا بخشی از آرای مردد به سمت او مایل شوند تا بلکه بتواند گشایشی در معیشت شان ایجاد کند.

پنج نشانه از برتری نظم منطقه‌ای ایران بر آمریکا

خبرگزاری فارس: پنج نشانه از برتری نظم منطقه‌ای ایران بر آمریکا

تحولات جهان عرب که از سال ۲۰۱۱ شروع شد، ضربه‌ی شدیدی بر نظم آمریکایی حاکم بر منطقه وارد کرد. در این دوران، بازیگران منطقه‌ای بعد از مدت‌ها به‌دنبال تغییر نظم حاکم و پیگیری نظم مورد نظر خود بودند.

تحولات جهان عرب که از سال 2011 شروع شد، ضربه‌ی شدیدی بر نظم آمریکایی حاکم بر منطقه وارد کرد. در این دوران، بازیگران منطقه‌ای بعد از مدت‌ها به‌دنبال تغییر نظم حاکم و پیگیری نظم مورد نظر خود بودند. در واقع تا اوایل سال 2000 میلادی، آمریکا نظم مورد نظر خود را در منطقه به‌خوبی به اجرا گذاشته بود، اما در این سال اولین ضربه‌ی جدی به این نظم وارد شد و نظامیان رژیم صهیونیستی که با حمایت آمریکا در جنوب لبنان بودند، مجبور شدند این منطقه را ترک کنند و به این صورت اولین شکست آمریکا رقم خورد. پس از این شکست، شکست‌های بعدی در عراق و افغانستان نیز رقم خورد. در سال 2006 نیز حزب‌الله لبنان در جنگ 33روزه موفق شد استراتژی آمریکا در منطقه را شکست دهد. نهایتاً با شروع موج بیداری اسلامی در سال 2011 روند شکست‌های آمریکا در منطقه تسریع شد.
اما در مقابل نظم مورد نظر آمریکا، نظم ایران قرار دارد که مبتنی بر تقویت محور مقاومت و امنیت منطقه‌ای است. ایران در یک دهه‌ی اخیر به‌دنبال برقراری نوعی نظم منطقه‌ای است که در آن به‌جای آنکه بازیگران فرامنطقه‌ای محور باشند، کشورهای منطقه با همکاری یکدیگر امنیت در منطقه را ایجاد می‌کنند. استراتژی ایران در این سال‌ها همواره حمایت از ملت‌های منطقه و مخالفت با دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر بوده است. با شروع بیداری اسلامی در منطقه، نظم مورد نظر ایران نیز شکل جدیدی به خود گرفت. در واقع بیداری اسلامی باعث تغییر ژئوپلیتیک منطقه‌ای شد و نوعی جدید از بازیگران را در منطقه مطرح کرد. بنابراین آمریکا که نظم مورد نظر ایران را رقیب اصلی خود دید، با خلق چندین بحران سعی کرد تا از پیروزی نظم مبتنی بر نظام‌های مردم‌سالار جمهوری اسلامی جلوگیری کند. برای این منظور، آمریکا در چهار کشور عراق، سوریه، یمن و لبنان به‌طور خاص برنامه‌ی راهبردی داشت، اما نتیجه آن‌گونه که اتاق‌فکرهای آمریکا پیش‌بینی کرده بودند، رقم نخورد.
جنگ عراق و سوریه
آمریکا به‌همراه برخی کشورهای منطقه‌ای که مجریان نظم مورد نظر آمریکا در جهان اسلام هستند، سعی کردند دو کشور عراق و سوریه را که در استراتژی‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران جایگاه ویژه‌ای دارند، مورد هدف قرار دهند. سوریه در سال‌های متوالی از سویی همچون خاکریزی گسترده در مقابل تجاوزات صهیونیست‌ها پایداری کرده است تا مانع گسترش خطر اسرائیل شود و از سوی دیگر، مسیری امن و کانالی مطمئن برای حمایت و پشتیبانی از حزب‌الله لبنان و حماس و جهاد و سایر گروهای فلسطینی بوده است. به همین دلیل است که سید حسن نصرالله می‌گوید: «اگر سوریه سقوط کند، مقاومت محاصره خواهد شد و اسرائیل به لبنان خواهد آمد و همه‌ی دستاوردهای مقاومت از بین خواهد رفت. سوریه کمر مقاومت است و مقاومت نمی‌تواند همین‌طور تماشاچی باشد و ببیند که این کمر شکسته می‌شود.»1
اما مقاومت گسترده‌ی مردم دو کشور باعث شد تا در هر دو کشور نقشه‌های دشمنان شکست بخورد. در واقع هدف آمریکا این بود که با برکناری دولت سوریه، ایران را تحت فشار قرار دهد و نظم منطقه‌ای مورد نظر خود را بر همه‌ی کشورها تحمیل کند. اما ورود مقاومت لبنان و نیروهای مستشاری ایران به سوریه باعث شده است که تروریست‌ها اکنون در دو شهر حلب و رقه، تحت محاصره‌ی شدید ارتش سوریه قرار بگیرند و آمریکا مجبور به آمدن پای میز مذاکره شود؛ آن‌هم با قبول برخی از شروطی که جمهوری اسلامی برای این مذاکرات تعیین کرده است.
جنگ یمن و شکست عربستان
جایگاه استراتژیک یمن و تسلط این کشور بر تنگه‌ی استراتژیک باب‌المندب باعث شد تا آمریکا این کشور را به‌دلیل منافع رژیم صهیونیستی، مورد فشار قرار دهد. مجموعه جزایر یمن که در مالکیت جغرافیایی و قلمرویی یمن است، یکی از دلایل توجه غرب و اسرائیل به یمن است. بنی گانتس، رئیس سابق ستاد کل ارتش رژیم صهیونیستی، گفته است: «باب‌المندب و مسیرهای دریانوردی از برنامه‌ی هسته‌ای ایران برای اسرائیل نگران‌کننده‌تر هستند.» وی با این جمله نگرانی رژیم صهیونیستی را از وجود کشوری قوی و مستقل که اداره‌ی این گذرگاه مهم را در دست داشته باشد و نیز تهدیدات مستقیمی که برای این کشور دارد، نشان داد.2 پس از فرار منصور هادی رئیس‌جمهور مستعفی یمن و ورود انصارالله به صنعا، آمریکا، عربستان و رژیم صهیونیستی به‌شدت نگران روی کار آمدن یک دولت مستقل در یمن شدند که منافع آن‌ها را با تهدید مواجه خواهد کرد. ازاین‌رو از فروردین 94 به این کشور حمله کردند و به‌دنبال پیروزی سریع و برق‌آسا بودند. اما پس از هجده ماه نه‌تنها هیچ پیروزی‌ای به دست نیامده، بلکه مرزهای جنوبی عربستان نیز با تهدید انقلابیون یمن مواجه شده است. در اینجا نیز آمریکا نگران نفوذ ایران بود؛ چراکه نیروهای انصارالله همواره خود را بخشی از محور مقاومت و دنباله‌ی حزب‌الله لبنان معرفی کرده بودند. روزنامه‌ی «نیویورک‌تایمز» چاپ آمریکا با انتشار گزارشی در مورد وضعیت یمن اعلام کرد پیروزی حوثی‌ها در یمن به‌نوعی پیروزی ایران علیه آل‌سعود است. این روزنامه در ادامه‌ی گزارش خود افزود: آل‌سعود بداند که ایران اکنون به قدرتی عظیم در خاورمیانه تبدیل شده است. عربستان دیگر نمی‌تواند لیدر جهان اسلام باشد. روزنامه‌ی «نیویورک‌تایمز» تأکید کرد اکنون ایران می‌تواند لیدر جهان اسلام باشد. اگر رهبری جهان اسلام به دست ایران بیفتد، بی‌شک تهدیدی برای اسرائیل خواهد بود.3
تنش در روابط مصر و عربستان
مصر و عربستان که هر دو از متحدان آمریکا محسوب می‌شوند، در ماه‌های اخیر وارد نوعی تنش شده‌اند. عربستان برای سقوط محمد مرسی در مصر، میلیاردها دلار هزینه کرد تا نظامیان به رهبری عبدالفتاح السیسی را به قدرت برساند و برای تثبیت جایگاه السیسی نیز هزینه‌های زیادی کرد. هرچند السیسی با اعلام موافقت خود با توافقنامه‌ی تیران و صنافیر وفاداری خود را به ریاض اعلام کرد، اما دیری نپایید که معادلات طور دیگری رقم خورد و کنفرانس گروزنی که با شرکت علمای مصری انجام گرفت، تیر خلاص را به روابط ریاض و قاهره زد؛ چراکه در این کنفرانس، وهابیت را به‌عنوان فرقه‌ای خارج از اهل سنت تعریف و آن را عامل تفرقه در جهان اسلام معرفی کردند. اما این پایان ماجرا نبود. مصر از پیش‌نویس قطعنامه‌ی روسیه درخصوص سوریه حمایت کرد؛ پیش‌نویسی که حکومت آل‌سعود از مخالفان سرسخت آن بود. عبدالله المعلمی، نماینده‌ی عربستان در سازمان ملل، اعلام کرد که رأی مثبت مصر به پیش‌نویس طرح روسیه، برای آل‌سعود «دردناک» بود. این اقدام قاهره سبب شد شرکت ملی نفت عربستان ارسال هفت‌صد هزار تن محصولات نفتی به مصر را در ماه جاری میلادی متوقف کند. مصر یکی از حامیان دولت سوریه بوده و در ماه‌های اخیر مخالفت خود را با سیاست‌های غرب و عربستان در سوریه اعلام کرده است. در سوریه موضع مصر بسیار به ایران نزدیک شده است و کارشناسان نوید گشایش در روابط دو کشور را داده‌اند. در واقع عربستان تلاش‌های زیادی کرد تا با کمک‌های میلیاردی به مصر، این کشور را با خود در پرونده‌های مهم منطقه‌ای همراه کند، اما مصر نه در یمن و نه در سوریه با عربستان همراه نشد و به‌نوعی سیاست‌های ایران در مورد این دو بحران را در پیش گرفت.
پیروزی حزب‌الله در عرصه داخلی لبنان
لبنان در سی ماه گذشته به‌دلیل اختلافات داخلی با خلأ رئیس‌جمهور مواجه بوده است. گزینه‌ی مورد نظر حزب‌الله و به‌طور کلی 8 مارس (حزب‌الله، جنبش امل و جریان آزاد ملی) میشل عون بود که سعد حریری به‌عنوان هم‌پیمان عربستان، مخالف این گزینه بود و باعث ناکامی پارلمان در انتخاب رئیس‌جمهور شده بود. البته این بحران سیاسی بود و بیشتر به‌دلیل بحران سوریه به وجود آمده بود. حریری به‌عنوان نماینده‌ی عربستان، آمریکا و فرانسه، به‌دنبال آن بود که انتخاب رئیس‌جمهور را تا سقوط بشار اسد طول دهد، اما پیروزی‌های ارتش سوریه با کمک ایران، روسیه و حزب‌الله باعث شد که تروریست‌ها در سوریه به‌تدریج عقب‌نشینی کنند. آن‌ها اکنون در مرزهای شمالی مستقر هستند و این به‌معنای آن است که نقشه‌ی آمریکا و هم‌پیمانانش برای برکناری دولت قانونی سوریه شکست خورده است. به‌دنبال این شکست، سعد حریری که از لحاظ اقتصادی و سیاسی فردی شکست‌خورده است، مجبور شد برای نجات خود در برابر گزینه‌ی حزب‌الله، شکست را قبول کند و از میشل عون حمایت کند. ناصر قندیل، تحلیلگر و کارشناس برجسته‌ی مسائل لبنان و منطقه، اعلام حمایت سعد الحریری از نامزدی میشل عون در انتخابات ریاست‌جمهوری این کشور را موفقیتی بزرگ برای حزب‌الله دانست و تأکید کرد که این موفقیت را باید همسنگ پیروزی حزب‌الله در جنگ 33روزه با رژیم اشغالگر اسرائیل در جولای 2006 میلادی تلقی کرد.4
بازیگران جدید
در کنار این تحولات، کنشگران جدیدی در عرصه‌ی منطقه در حال به وجود آمدن هستند. شاید تا پیش از این، آمریکا قدرت‌ پیش‌بینی این مسئله را نداشت. نیروهای حشد الشعبی در عراق، شکل‌گیری جبهه‌ای موسوم به مدافعان حرم از بسیاری از کشورهای منطقه برای دفاع از سوریه و افزایش قدرت و پایگاه اجتماعی انصارالله یمن، نشانه‌های واضحی از شکل‌گیری این کنشگران جدید منطقه هستند؛ کنشگرانی که مدل عمل سیاسی آنان به الگوی مبارزاتی و عمل سیاسی انقلاب اسلامی شباهت‌های زیادی دارد و حتی می‌توان آن‌ها را مولود انقلاب اسلامی دانست.
تا پیش از بیداری اسلامی، حزب‌الله لبنان و گروه‌های فلسطینی با پیروزی‌های خود در برابر اسرائیل، منطق جمهوری اسلامی در منطقه را، که همانا حمایت از امنیت منطقه‌ای بود، بر اسرائیل تحمیل می‌کردند. تحولات سال‌های اخیر، بازیگران جدیدی را نیز به این عرصه وارد کرده است که کشورهای غربی به‌شدت از آن‌ها هراس دارند. گزارش‌های محرمانه حاکی از آن است که اسرائیل و عربستان همکاری‌های تنگاتنگ اطلاعاتی برای مقابله با حزب‌الله، انصارالله و حشد الشعبی دارند. براساس گزارش پایگاه فرانسوی «اینتلیجنس‌آنلاین»، هم‌اکنون ده‌ها سال است که روابط بین اسرائیل با عربستان و سایر کشورهای خلیج‌فارس به‌صورت محرمانه وجود دارد، ولی به نظر می‌رسد که پس از توافق هسته‌ای ایران، این روابط در روند تقویت و آشکارسازی قرار گرفته است. براساس اطلاعاتی که در اختیار سایت «اینتلیجنس‌آنلاین» قرار گرفته است، عوامل سرویس اطلاعاتی سعودی (GPI)، که مسئول همکاری اطلاعاتی با «موساد» و «امان» هستند، هم‌اکنون در بهترین شرایط خود قرار دارند. هرگز چنین همکاری فعالی بین دو رژیم در زمینه‌ی «تجزیه‌وتحلیل اطلاعات»، «اطلاعات انسانی» و «رهگیری تکنولوژیکی» (سایبر) در ارتباط با ایران و جنبش‌هایی همانند حزب‌الله، انصارالله و یگان‌های «حشد الشعبی»، وجود نداشته است. همکاری بدون محدودیت بین ریاض و تلاویو، محرکی برای سرویس‌های اطلاعاتی سایر کشورهای عربی جهت ایجاد و توسعه‌ی ارتباط با اسرائیل است.5 این امر نشان‌دهنده‌ی میزان تأثیرگذاری این گروه‌هاست.
در مجموع می‌توان گفت که با بررسی روند یک دهه‌ی اخیر می‌توان به این نتیجه رسید که نظم مورد نظر آمریکا در منطقه، نه‌تنها از قدرت پیشین برخوردار نیست، بلکه در عرصه‌های مختلف در برابر منطق و نظم ایران، شکست خورده است. آمریکا اکنون به این نتیجه رسیده است که منطقه‌ی غرب آسیا تغییر کرده است و ایران را نمی‌توان در نظم جدید منطقه‌ای کنار گذاشت. شاید یکی از دلایل اینکه آمریکا سیاست چرخش به شرق آسیا را انتخاب کرده است، به شکست سیاست‌های منطقه‌ای این کشور مرتبط باشد.
ارجاعات:
http://farsi.khamenei.ir/others-note?id=31129. [1]
[2]. http://javanonline.ir/fa/news/744186
[3]. http://khl.ink/zuy
[4]. http://www.al-binaa.com/?article=144920
[5]. http://www.tasnimnews.com/fa/news/1395/07/26/1213955

پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله‌العظمی سیدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد