سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی روز

پیشنهاد الجزایر به ایران و عربستان چه بود؟

به نوشته یک روزنامه عربی، منبعی دیپلماتیک در الجزایر اعلام کرد؛ کشورش از ایران و عربستان خواسته که برای حل مناقشات سوریه، عراق و یمن، مستقیما با یکدیگر مذاکره کنند.به گزارش مشرق، روزنامه رأی الیوم یکشنبه به نقل از منبعی در وزارت امور خارجه الجزایر نوشت: عبدالعزیز بوتفلیقه رئیس جمهوری الجزایر پیشنهاد مذاکره تهران و ریاض را به اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهوری ایران و فرستاده ویژه پادشاه عربستان به صورت مجزا ابلاغ کرده است.
رأی الیوم بدون ذکر نام این منبع نوشت: جهانگیری روزهای چهارشنبه و پنجشنبه گذشته در الجزایر بود و فرستاده ویژه سلمان بن عبدالعزیز پادشاه عربستان نیز هفته گذشته وارد الجزیره – پایتخت الجزایر – شد و با بوتفلیقه و وزیر امور خارجه دیدار کرد.اسحاق جهانگیری برای مشارکت در نشست های کمیته عالی همکاری ایران و الجزایر سفری دو روزه به الجزیره داشت و روز پنجشنبه هفته گذشته با بوتفلیقه دیدار کرد.این منبع دیپلماتیک افزود: پیشنهاد الجزایر شامل مذاکره مستقیم ایران و عربستان برای کمک به حل مناقشات مسلحانه کشورهای منطقه و بازگرداندن امنیت و آرامش به منطقه است.
منبع دیپلماتیک الجزایری گفت: جزئیات پیشنهاد الجزایر پس از دریافت جواب ایران و عربستان اعلام خواهد شد. جهانگیری پس از دیدار با بوتفلیقه در مصاحبه با تلویزیون ملی الجزایر گفت : مسائل مشترک خصوصاً تحولات کشورهای اسلامی از جمله سوریه و عراق در این دیدار بررسی شد.
از طرفی، دفتر ریاست جمهوری الجزایر روز سه شنبه هفته گذشته اعلام کرد که بوتفلیقه در الجزیره با شاهزاده سعود بن محمد العبدالله الفیصل بن عبدالعزیز آل سعود فرستاده ویژه پادشاه عربستان دیدار کرده است.
منبع: العالم

ترکیه از احداث پایگاه نظامی در قطر چه اهدافی را دنبال می‌کند؟

هفته گذشته سفیر ترکیه در دوحه از احداث پایگاهی نظامی توسط کشور متبوعش در قطر خبر داد، انتشار این خبر به دنبال خود سوالات بسیاری را درباره ماهیت واقعی این اقدام ترکیه و اینکه ترکیه در قطر به دنبال چه چیزی است، مطرح کرد.
از دهان کجی قطری‌ها برای رژیم سعودی تا خط و نشان اردوغان برای ایرانگروه بین‌الملل مشرق - هفته گذشته «احمد دمیروک»، سفیر ترکیه در دوحه از تصمیم کشور متبوعش مبنی بر احداث پایگاهی نظامی در قطر در چارچوب توافقنامه ای دفاعی خبر داد که به دو کشور قطر و ترکیه جهت مقابله با آنچه «دشمنان مشترک» نامیده شده، کمک کند.
تاسیس این پایگاه نظامی بر اساس توافقنامه ای صورت می گیرد که در سال 2014 میلادی بین دوحه و آنکارا امضا و ژوئن گذشته در پارلمان ترکیه تصویب شده بود.
اظهارات سفیر ترکیه در دوحه مبنی بر تاسیس پایگاه نظامی در قطر در زمانی ایراد می شود که منطقه در اوج تنش و بی ثباتی به سر می برد و همسویی مواضع در پرونده های منطقه ای و بین المللی از جمله بحران سوریه و جماعت اخوان المسلمین موجب نزدیکی دو کشور به یکدیگر شده است.
دمیروک در ادامه اظهارات خود درباره این پایگاه نظامی توضیح داد که این پایگاه، اولین پایگاه نظامی ترکیه در خاورمیانه شمرده می شود و 3 هزار نیروی نظامی پیاده نظام در کنار یگان هایی از نیروی هوایی و دریایی و مربیان نظامی و نیروهای ویژه و نخبه را در بر خواهد گرفت.
وی افزود: این پایگاه نظامی، پایگاهی چند منظوره خواهد بود و اولین هدف از تاسیس آن، بهره برداری به عنوان پایگاه آموزش نظامی مشترک بین دو طرف خواهد بود و به موجب توافقنامه امضا شده به قطر اجازه داده شده تا پایگاهی در خاک ترکیه احداث کند.
سفیر ترکیه در دوحه تاکید کرد که دو کشور با چالش ها و مشکلات مشترکی مواجه هستند و درباره تحولات جاری در منطقه و پیچیدگی حاکم بر اوضاع و پرونده های آن و سیاست های مبهم برخی از کشورهای منطقه نگرانی های مشترکی دارند و به همین دلیل مقابله با این مشکلات و رفع این نگرانی نیازمند همکاری دو جانبه است و در این شرایط بسیار حساس در خاورمیانه همکاری دوحه و آنکارا امری بسیار ضروری شمرده می شود.
اعلام این خبر از سوی سفیر ترکیه در دوحه سوالات متعددی را درباره اهداف هر یک از کشورهای ترکیه و قطر از این اقدام و آینده نظامی گری در منطقه و تاثیر آن بر پرونده های منطقه ای و واکنش بازیگران منطقه ای در اذهان ایجاد کرده و این گزارش تلاش می کند و این اقدام ترکیه و قطر را از ابعاد مختلف بررسی و زوایای پنهان آن را آشکار کند.

از دهان کجی قطری‌ها برای رژیم سعودی تا خط و نشان اردوغان برای ایران
سفیر ترکیه در قطر
نگاهی به تاریخچه روابط  قطر و ترکیه

تاریخ مناسبات دو جانبه قطر و ترکیه به سال 1979 میلادی با افتتاح سفارتخانه های دو کشور در دوحه و آنکارا باز می گردد و در تمام طول این سال ها این روابط به ویژه در سطح اقتصادی، همواره رشد صعودی داشته و درحال توسعه و گسترش بوده است، به گونه ای که دو کشور در سال 2001 میلادی توافقنامه لغو مالیات مضاعف بر واردات کالاهای دو کشور و تشویق و حمایت از سرمایه گذاری دو جانبه را امضا کردند.
به قدرت رسیدن حزب حاکم «عدالت و توسعه» در ترکیه و سفر «رجب طیب اردوغان»، نخست وزیر وقت این کشور به دوحه و امضای توافقنامه توسعه روابط دو جانبه در حوزه اقتصاد و انرژی تاثیر بسزایی بر تقویت و گسترش روابط آنکارا – دوحه گذاشت.
در سال 2008 میلادی اولین همایش اقتصادی و بازرگانی ترکی – قطری در دوحه با حضور «عبد الله گل»، نخست وزیر وقت ترکیه آغاز شد و در همان سال یادداشت تفاهمی در تمام سطوح و حوزه ها بین دو کشور امضا شد.
در سال 2013 میلادی اردوغان ساختمان جدید سفارت ترکیه در دوحه را افتتاح کرد و از آغاز تاسیس مرکز فرهنگی «یونس امره» ترکیه در دوحه خبر داد.
در سال 2014 میلادی قطر اولین کشوری بود که رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه پس از تصدی این منصب در ژانویه 2014 میلادی به آن سفر کرد تا به تبع آن در همان سال شیخ «تمیم بن حمد آل ثانی»، امیر قطر از آنکارا بازدید و طی آن یادداشت تشکیل کمیته مشترک راهبردهای عالی بین دو کشور را امضا کند.
اوایل سال 2015 میلادی ترکیه و قطر از تاسیس شورای همکاری راهبردهای عالی دو جانبه را امضا کردند، در حالی که مارس گذشته امیر قطر بار دیگر راهی ترکیه شد و با مقامات ارشد این کشور دیدار و بحث و تبادل نظر کرد.
براساس گزارش های منتشر شده میزان مبادلات تجاری بین دو کشور در پایان سال 2014 میلادی به 13 میلیون دلار بالغ شد و کارشناسان برآورد می کنند که سطح این مبادلات در پایان سال جاری میلادی به یک میلیارد و 300 میلیون دلار برسد.
هم اکنون بیش از 60 شرکت ساختمان سازی ترکیه ای در قطر فعالیت می کنند و در مقابل ده ها تاجر قطری نیز در بخش مسکن و املاک غیر منقول ترکیه فعالیت دارند و بسیاری از آنها تاکنون سرمایه گذاری های کلانی در بخش خرید هتل و زمین و ساختمان در ترکیه انجام داده اند.

همسویی مواضع و منافع منطقه ای

ترکیه و قطر را باید از جمله کشورهای منطقه شمرد که سیاست خارجی فعالی – صرف نظر از مثبت یا منفی بودن آن – دارند و هریک از آنها با موانع و چالش های مهم و بزرگی برای تحقق چشم داشت های منطقه ایشان مواجه هستند که در اغلب آنها مشترک می باشند.
در ابتدا اینگونه به نظر می رسد که هیچ وجه اشتراکی بین ترکیه قرار گرفته مسیر اروپا – آسیا، تشنه انرژی و نفت، دارای 73 میلیون نفر جمعیت، هفدهمین اقتصاد دنیا و مهد خلافت عثمانی با قطر شبه جزیره کوچک 2 میلیون نفری – که تنها 20 درصد از این جمعیت ساکنان اصلی قطر شمرده می شوند – سرشار از منابع نفت و گاز که تنها چهار دهه از تاسیس آن می گذرد، وجود ندارد.
در میان این تعارضات انرژی حلقه ارتباط مهمی بین دوحه و آنکارا تشکیل می دهد، چراکه آنکارا به خوبی می داند، نباید خود را به گاز و نفت روسیه و ایران محدود کند.در عین حال قطر نیازمند مشتری هایی برای گاز خویش است که قراردادهایی بلند مدت با دوحه داشته باشند و ترکیه از جمله این خریداران است.
از سوی دیگر، دو کشور دارای رقبای منطقه ای مشترکی هستند که مهمترین آنها ایران و عربستان سعودی است. در عین حال آنکارا و دوحه از جمله مهمترین حامیان جماعت اخوان المسلمین در مصر شمرده می شوند و در پرونده سوریه موضع همسویی در قبال دمشق و معارضان سوری و گروه های مسلح فعال در این کشور اتخاذ کرده اند.
در قضیه فلسطینی حامی «حماس» و در عین حال دارای روابطی با رژیم صهیونیستی هستند و روابط آنها با ایران دارای فراز و نشیب هایی بوده است. این موجب می شود، دوحه و آنکارا هریک به شکلی از وجود یکدیگر در منطقه بهره ببرند. قطر می تواند، از ترکیه به عنوان هم پیمانی قدرتمند و با نفوذ در منطقه استفاده کند و ترکیه نیز از قطر به عنوان یک شریک و هم پیمان ثروتمند در جهان عرب و منطقه خلیج فارس بهره مند شود.

همکاری راهبردی ترکیه – قطر به چه معناست
سپتامبر سال گذشته میلادی در راستای سفر اردوغان به قطر، مسئولان ترکیه و قطر از تشکیل کمیته عالی همکاری راهبردی بین دو کشور خبر دادند که اعضای آن را نخست وزیران، وزرای خارجه، دفاع، صنایع، کشاورزی، دارایی، دادگستری و گردشگری دو کشور تشکیل می دهند.
دسامبر همان سال توافقنامه تقویت و گسترش همکاری های دو جانبه در بالاترین سطح به ویژه در حوزه های سیاسی، اقتصادی، دیپلماتیک، مالی، سرمایه گذاری، انرژی، امنیت و علوم و تکنولوژی را امضا کردند.
اما بعدی که در این توافقات چندان مورد توجه قرار نگرفته و یا دوحه و آنکارا خواهان شفاف سازی درباره آن نبودند، همکاری های نظامی دو جانبه بود که موجب افزایش و تقویت هماهنگی های دو جانبه در خصوص پرونده ها و امور سرنوشت ساز منطقه مانند تعامل با خطر داعش و راهبردی که هریک از این دو کشور در قبال آن اتخاذ می کنند و همکاری دو طرف در حوزه تسلیحات نظامی و آموزش نظامی و غیره می شود.
به این ترتیب صرف نظر از حوزه های سیاسی و اقتصادی، در عرصه نظامی نیز دو کشور می توانند، از یکدیگر به عنوان مکملی جهت تحقق اهداف سیاست خارجی خود در عرصه منطقه ای باشند و این نقش حمایتی را تقویت کنند.

اهداف ترکیه از احداث پایگاه نظامی در قطر

برای اولین بار از زمان فروپاشی و سقوط امپراتوری عثمانی حدود صد سال قبل امارات به ترکیه اجازه تاسیس پایگاهی نظامی در خلیج فارس را می دهد. این اقدام دوحه صرفا در شرایطی بسیار حساسی که منطقه ای با آن مواجه است، صورت نپذیرفته، بلکه اختلافات شیوخ عرب حاشیه خلیج فارس به خاطر مواضع قطری ها در قبال جماعت اخوان المسلمین در اوج خود قرار دارد، به گونه ای که حمایت دوحه از اخوانی ها موجب بروز تنش و بحران در روابط قطر با عربستان سعودی و امارات متحده و بحرین شد.از سوی دیگر، اعلام تاسیس این پایگاه نظامی تنها یک روز پس از اعلام عربستان سعودی مبنی بر تشکیل ائتلافی نظامی اسلامی متشکل از 35 کشور اسلامی صورت می گیرد.

- نیاز به سرپوش گذاشتن بر ناکامی های اردوغان و عدالت و توسعه
شاید بتوان سیاست رجب طیب اردوغان و حزب حاکم عدالت و توسعه در ترکیه در این برهه از زمان را «سیاست فرار به جلو» آنکارا نامید. پس از شکست عدالت و توسعه در تغییر قانون اساسی ترکیه که به موجب آن درصدد توسعه اختیارات اردوغان و مبدل کردن آن به یکی از سلاطین عثمانی و احیای امپراتوری این کشور بود که لطمه ای بزرگ برای این حزب و اردوغان شمرده می شد، رئیس جمهوری ترکیه و حزبش نیازمند پیروزی معنوی بودند که نمی توانستند، آن را داخل کشور محقق کنند.در این شرایط اردوغان جز «تمیم» که همچون پدرش خاک قطر را نذر بیگانگان و ساخت پایگاه های نظامی آنها در این کشور کرده بودند، کسی را نمی توانست بیابد که این موفقیت و پیروزی موهوم را به وی ببخشد تا شاید اندکی عطش اردوغان برای قدرت طلبی و جاه طلبی را سیراب و رویاهای بر باد رفته اش جهت احیای امپراتوری عثمانی را جبران کند.

- دهن کجی به ائتلاف نظامی اسلامی عربستان
بالطبع یکی از اهداف عربستان سعودی از تشکیل «ائتلاف نظامی اسلامی» مورد ادعایش «جهت مبارزه با تروریسم» به دست گرفتن رهبری کشورهای اسلامی و یا به نوعی القای این امر به جامعه بین المللی است، درحالی که به نظر می رسد، قطر با دادن اجازه احداث پایگاه نظامی به ترکیه نه تنها به نوعی به عربستان سعودی و ائتلافش دهن کجی کرده، بلکه باید این اقدام را در جهت مخالف رودخانه حرکت کردن دوحه تلقی کرد و چه بسا آمریکا از این پایگاه در کنار پایگاهی که در قطر دارد، برای لگام زدن بر چشم داشت ها و اطماع منطقه ای عربستان سعودی در منطقه به ویژه در قبال پرونده های حساسی همچون سوریه و یمن استفاده کند.

- تلاش قطر برای یافتن هم پیمانان جدید
در راستای افول قدرت و کاهش نفوذ آمریکا در منطقه خلیج فارس، کشورهای کوچکی مانند قطر نیاز دارند تا برای حفظ موجودیت خود به هم پیمانانی قدرتمند تکیه کنند و با دادن مجوز احداث پایگاه نظامی به آنها به صورت غیر مستقیم تضمین کننده ادامه بقا و موجودیت خویش باشند.
افزون بر آن، دوحه تلاش دارد، در پس چنین هم پیمانی ها و ائتلاف هایی دشمنان خود را به وحشت انداخته و مانع دست اندازی ها و مانع تراشی های آنها در عرصه های مختلف سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و غیره شود.

- تلاش ترکیه برای نفوذ نظامی در جهان عرب
از سوی دیگر، یکی از اهداف ترکیه از احداث پایگاه نظامی در قطر را باید در تلاش این کشور جهت نفوذ نظامی در جهان عرب و داشتن بازوهایی نظامی در این جهان ملاحظه کرد و سرآغاز این حضور کشور قطر است.

- مقابله با نفوذ منطقه ای ایران و تلاش برای حضور در خلیج فارس
ترکیه بر این باور است که همکاری و هماهنگی نظامی گسترده و عمیق این کشور با قطر به آنکارا در مقابله با نفوذ توسعه نفوذ منطقه ای ایران کمک می کند و زمینه حضور این کشور در منطقه ژئو پلتیک خلیج فارس را فراهم می کند.در واقع ترکیه به این ترتیب نشان داد که قصد دارد، تاثیر بیشتری بر معادلات و موازنه های منطقه ای به خصوص در منطقه خلیج فارس داشته باشد. ترکیه اگرچه بازیگر منطقه ای مهمی شمرده می شود، اما تاکنون حضور پر رنگی در منطقه خلیج فارس نداشته است و این اولین حضور جدی ترکیه در خلیج فارس شمرده می شود، افزون بر آن، این حضور نقش ترکیه در منطقه و امنیت بین المللی و تامین انژری جهانی را تقویت خواهد کرد.

- جبران زیان های تحریم ها و مجازات های اقتصادی
برخی از کارشناسان بر این باورند که اقدام ترکیه به احداث پایگاه نظامی در قطر با چراغ سبز آمریکا همراه بوده و به این ترتیب واشنگتن تلاش داشته تا زیان ها و خسارات اقتصادی وارد شده به آنکارا در پس تحریم ها و مجازات های اقتصادی اعمال شده از سوی روسیه درپی تنش ایجاد شده در روابط دو کشور به خاطر سرنگون کردن جنگنده روسی توسط نیروی هوایی ترکیه در شمال سوریه جبران شود.

در واقع یکی از ابعاد مهم این اقدام جبران لطمات اقتصادی وارده به آنکارا به ویژه در حوزه تامین انرژی از طریق دوحه است.

- به رخ کشیدن میزان نفوذ منطقه ای
از سوی دیگر، این اقدام ترکیه را می توان به نوعی پیام آنکارا به طرف های منطقه ای و جامعه بین المللی مبنی بر داشتن نفوذ بسیار در منطقه خاورمیانه و به طور خاص خلیج فارس شمرد، در واقع این اقدام ترکیه بیش از آنکه دارای بازتاب نظامی باشد، بازتاب سیاسی دارد.

- ورود به بازارهای نظامی و تسلیحاتی منطقه
خریدهای نظامی و تسلیحاتی کلان یکی از مهمترین ویژگی ها و مشخصه های کشورهای عربی حوزه خلیج فارس بوده است، بالطبع ورود ترکیه به چنین بازاری فرصتی است که آنکارا هیچ گاه آن را از دست نخواهد داد و زمینه چنین حضوری می تواند، احداث پایگاهی نظامی برای این کشور در قطر باشد.

- افزایش حمایت از جماعت اخوان المسلمین در منطقه
بی شک حضور مستقیم نظامی ترکیه در منطقه و در کشور قطر که یکی از مهمترین حامیان اخوانی ها در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس شمرده می شود، موجب افزایش این حمایت ها و تقویت حضور این جماعت در منطقه خواهد شد و این از یک سو، خطری برای کشورهایی مانند عربستان و امارات متحده عربی است که دشمن سر سخت اخوانی ها در خلیج فارس شمرده می شوند و از سوی دیگر، خطری علیه قطری ها نیز ایجاد می کند، چون افزایش حمایت قطر از اخوانی و گسترش نفوذ آنها در کشورهای عربی منطقه، رابطه این کشورها با قطر را وارد مرحله جدیدی از بحران و تنش خواهد کرد و به اختلافات آنها بیش از پیش دامن خواهد زد.
بازتاب حضور نظامی ترکیه در منطقه
در این تردید وجود ندارد که حضور نظامی ترکیه در منطقه خلیج فارس در پی امضای قرارداد احداث پایگاه نظامی در قطر بازتاب های متعددی را به دنبال خواهد داشت و به نظر می رسد، این بازتاب ها نه تنها از مشکلات و بحران های حاکم بر منطقه نخواهد کاست، بلکه بیش از پیش به آنها دامن خواهد زد و پیچیدگی معادلات منطقه ای خواهد افزود تا در نتیجه آن برقراری ثبات و امنیت در خاورمیانه دست نیافتنی تر نشان دهد.

مهمترین بازتاب های حضور نظامی مستقیم ترکیه در منطقه خلیج فارس را می توان در موارد زیر ملاحظه کرد:
- افزایش تنش ها و تشدید بحران ها که نمود بارز آن حمایت از اخوان المسلمین چه در مصر و چه در کشورهای منطقه است که نظام های حاکم صبغه ضد اخوانی داشته و این حمایت واکنش آنها را درپی خواهد داشت
- افزایش حمایت از گروه های مسلح تروریستی و تقویت تروریسم در منطقه، از جمله داعش
- تشدید و تعمیق اختلافات شیوخ عرب حاشیه خلیج فارس با قطر
- ورود بازیگران قدرتمند منطقه ای از جمله ایران و عربستان و ترکیه به فاز جدیدی از اختلافات و واگرایی های منطقه ای که می تواند، در پی خود صف آرایی های قدرت های جهانی را به دنبال داشته باشد.
بازخوانی ریشه‌های تروریست‌پروری غرب در جهان اسلام
اروپا کانون شدیدترین نوع تروریسم در شکل‌های گوناگون در ۳ قرن گذشته به ویژه پس از انقلاب فرانسه بوده است، طیف تروریست‌های بومی اروپا بیشتر دربرگیرنده‌ گروه‌های عقیدتی چپ و یا قوم‌گرا بوده است.
به گزارش مشرق، صد ها سال استعمار، تجزیه و تفرقه در جهان اسلام، حمایت از دیکتاتورها و در نهایت پرورش تروریسم برای مبارزه با کمونیسم شوروی دورنمای تاریخی حضور استعمارگران غربی و امروز قدرت‌های بزرگ در منطقه است. تروریسم سازمان یافته و قبیله‌ای در حالی با حمایت مستقیم کشورهای غرب و حامیان منطقه‌ای آنها در دستور کار قرار گرفته که امروز همین گروهها در تلاش هستند با منحرف کردن افکار عمومی جهان به سمت مسلمانان و ارائه‌ی تصویری خشن از اسلام حمایت‌های تاریخی خود از تروریسم جهانی را کتمان نمایند.

تحت تاثیر سیاست‌های غرب امروز ترور و نا امنی به پدیده مسلط در منطقه غرب آسیا تبدیل شده و تروریست‌ها و اقدامات تروریستی آنها به ابزار سیاست‌های غرب بدل شده‌اند. چشم انداز صلح و ثبات این منطقه بیش از هر زمان دیگری تیره شده و خطر تجزیه بسیاری از کشورهای منطقه را تهدید می‌کند. همه این مصائب، ورای موجودیت گروه تروریستی داعش، ریشه در سیاست تروریست پروری کشورهای غربی دارد. چرا که سیاست‌های استعماری آنها به نحوی چیده شده که وضع موجود تامین کننده منافع آنها است. اما خبرهای مستمر ظهور حملات تروریستی در کشورهای اروپایی نشان از این وعده الهی است که آتش ناامنی و ترور منطقه٬ دامن حامیان و شکل دهندگان اصلی تروریست‌ها را فراخواهد گرفت.

***ورود استعمارگران غربی به جهان اسلام ***

تا قرن هفدهم میلادی/ یازده هجری جهان اسلام در اوج اقتدار بود و اسلام تا قلب اروپا پیش رفته بود و سیستم استعماری تازه تاسیس غرب (بازرگانان و هیئت های مذهبی غربی) مبهوت سرزمینهای اسلامی بودند. اما به مرور اوضاع تغییر یافت و بیماری فلج کننده قرون وسطی اروپا به جوامع اسلامی سرایت کرد و همزمان غارتگری استعمار اوضاع جهان اسلام را وخیم‌تر کرد. روند غارتگری غرب در جهان اسلام ادامه داشت تا اینکه اولین جرقه بیداری جوامع اسلامی با حمله ناپلئون بناپارت به مصر زده شد.

اگرچه مدرنیته و سرمایه داری ظاهر دلفریب استعمار غربی بود، اما سابقه مذهبی و تاریخی استعمارگران در طی جنگ‌های صلیبی و اسرار آنها در تکرار کشتار مسلمانان و شدت فعالیت مبلغین مذهبی٬ نگرانی جهان اسلام را عمق بخشید. در صحنه واقعیت نیز جهان اسلام با وجود همه شعارهای انسانی استعمارگران صحنه تاخت و تاز اروپائیان قرار گرفت و بی سابقه ترین بهره کشی تاریخ رقم خورد.

***تجزیه جهان اسلام و شکل گیری دولتهای وابسته***

بهره کشی از جهان اسلام تا جنگ های جهانی اول و دوم جهانی ادامه یافت و به سبب تحولاتی که صورت گرفت، تجزیه جهان اسلام با شعارهای حقوقی و انسانی از جمله آزادی و برابری آغاز شد؛ حق تعیین سرنوشت و سایر اصول مورد حمایت غرب ابزارهای لازم برای تجزیه کشورهای بزرگ اسلامی را مهیا ساخت.

در حالی که استعمارگران شعار پایان استعمار سر می دادند؛ از چند کشور بزرگ اسلامی بیش از صدها کشور کوچک، تحت سلطه و وابسته به شکل گرفت. همه اینها در حالی بود که با آگاهی کامل غرب و به خصوص آمریکا تنها به دلیل اهداف سیاسی به واحدهای سیاسی جدید دولت اطلاق شد و بدین طریق بدون اینکه ملتی شکل گرفته باشد، دولتهای کوچک وابسته به غرب شکل گرفت.

*** آغاز دوره استعمار نوین***

با شکل‌گیری شبه دولتهای عمدتا نظامی و به سبب شکل‌گیری سازمان‌های بین‌المللی از جمله سازمان ملل، استعمار نوین به جای استعمار قدیمی برقرار و بازی با کشورهای کوچک برای منازعه‌سازی و بهره‌وری آغاز شد. این قاعده در دوره جنگ سرعت و با بروز سیاست‌های مختلف آمریکا از جمله دکترین ترومن وارد فاز نوین خود شد. بر پایه این استراتژی آمریکا معتقد بود حال که دنیا به دو بخش متضاد کشورهای آزاد و دمکراتیک و کشورهای غیرآزاد و غیردموکراتیک کمونیست تقسیم شده است؛ آمریکا باید به همه مخالفین کمونیسم برای آزادی کمک کند. با این تقسیم بندی و تنها به بهانه حمایت از جهان آزاد، همه ارزش های تبلیغی غرب به بهانه حمایت از دولتهای دست نشانده در کشور­های تازه تاسیس به فراموشی سپرده شد. لذا در بوران جنگ سرد آمریکا بی اعتناء به اصول و آرمان های دمکراسی خواهانه خود صرفا نگران ثبات کشورهای جهان سوم در مقابل نفوذ شوروی بود.

در این دوره تمام متحدان آمریکا در جهان اسلام را دیکتاتورها تشکیل می‌دادند و فقط به خاطر اینکه اهداف توسعه سیاسی، با ساختار جهان اسلام در تعارض بود، غرب تنها بر ثبات نظامی منطقه تأکید می‌کرد. تحت تاثیر این سیاست بود که دیکتاتورهای ضد اسلام قدرت گرفتند و بسترهای شکل گیری گروه‌های افراطی اسلام گرا را فراهم آوردند. برای نمونه جورج‌ بوش در زمان ریاست‌جمهوری خود به این امر اقرار کرد که ما در زمان جنگ سرد اشتباه کرده و دموکراسی را فدای ثبات کردیم.

واقعیت این بود که آمریکا از توسعه سیاسی در منطقه و جهان اسلام هراس داشت و نگرانی آنها از این بود که اگر در کشورهای اسلامی توسعه سیاسی رخ دهد، امکان دارد گروه‌هایی بر سر کار بیایند که توازن قوای مورد قبول  قدرت های بزرگ را برهم بزنند و به سمت شوروی تمایل داشته باشند.

لذا برای آمریکا بحث اصلی، موازنه قدرت بود اما ادعا می‌کرد که از حقوق ‌بشر دفاع می‌کند، اما در مناطقی مثل ایران یا اندونزی، که مردم می‌خواستند به سمت دموکراسی بروند، با انجام کودتا و ... مانع از توسعه سیاسی می‌شدند. در حالی که دو طرف(شوروی و غرب)، طرف مقابل را به ادامه مناقشه متهم می کردند؛ هر دو طرف در توسعه‌نیافتگی و اوضاع نا بسامان جهان اسلام نقش داشتند.

اما تروریست پروری رسمی  غرب در جهان اسلام با تجاوز شوروی به افغانستان آغاز شد و وقوع انقلاب اسلامی در منطقه بهانه های لازم برای گسترش آن را فراهم ساخت.

*** شکل گیری گروههای تروریستی مورد حمایت غرب در جهان اسلام ***

در حالی که ترور و اقدامات تروریستی، در ابعاد بسیار محدود ریشه های تاریخی و منطقه ای دارد؛ تروریست پروری قبیله ای در جهان اسلام از افغانستان و با حمایت از طالبان و بعد القاعده و در راستای بازی سیاسی شرق و غرب آغاز شد و طالبان و القاعده اولین گروههای این قافله بودند.

شکل گیری طالبان:

طالبان به گروهی از شبه نظامیان افراط‌گرای دینی در افغانستان اطلاق می شود که به مکاتب حنفی و وهابی عربستان وابسته بوده و همزمان با تجاوز شوروی به افغانستان قدرت گرفتند. این گروه در حالی که برای مقابله با شوروی سابق و به منظور آزاد کردن جهان اسلام از نفوذ کمونیسم ایجاد شد که علاوه بر ایفای نقش نظامی در صحنه افغانستان، در راستای پروژه اسلام هراسی و اسلام ستیزی به آنها اجازه فعالیت، خشونت و افراط گری و حتی اجازه تولید و تجارت مواد مخدر داده شد.

عقب نشینی شوروی از افغانستان، هرج و مرج داخلی افغانستان و تسلط گروههای متعدد بر بخشهای مختلف افغانستان و به طبع آن گرفتاری مردم این کشور در ناامنی، دزدی، قتل و تجاوز همه بسترهای داخلی ظهور طالبان بودند. لذا ظهور طالبان در واقع واکنشی خودجوش به بی نظمی و هرج و مرج داخلی در افغانستان و اقدامات خلاف نیروها و فرماندهان گروههای افغانی بود. اما بسیاری از دولتهای منطقه ای از جمله عربستان و پاکستان و آمریکا به دلیل پیش روی برق آسای این گروه و ترس از انقلاب اسلامی و مقابله با نفوذ جمهوری اسلامی ایران از این گروه حمایت کردند. برای نمونه مقامات وقت پاکستان استقبال ویژه‌ای از فعالیت این گروه داشت و افراد این گروه را با عنوان فرزند خطاب می کرد.

آمریکا در حالی که از حامیان اصلی این گروه بود، عمیقا اعتقاد داشت که می‌تواند این گروه را مدیریت و کنترل کامل نماید. دولتهای عربستان سعودی و امارات متحده عربی هم به صورت غیرعلنی از طالبان حمایت کردند و این در حالی بود که شهروندان سعودی و اماراتی به صورت آشکار به حمایت مالی از طالبان پرداختند. دولتهای غربی نیز با امید به این مسئله که ظهور یک قدرت سوم میتواند در افغانستان اعاده صلح نماید از طالبان استقبال نمودند.

شکل گیری القاعده

اولین تشکیلات القاعده در سال 1988 توسط اسامه بن لادن برای مبارزه با اتحاد جماهیر شوروی و برای سازماندهی اعراب حاضر در نبرد افغانستان که به مجاهدین معروف بودند درایالت های مرزی پاکستان با افغانستان ایجاد شد. اما این گروه نیز بعد از خروج شوروی از افغانستان به گروه تروریستی مورد حمایت غرب بدل گشت.

رهبران و افراد گروههای تروریستی القاعده به سبب اینکه رهبر طالبان را به عنوان پیشوای مذهبی خود قبول دارند در ابتدای امر برای کمک به طالبان و برای مسلح‌کردن و آموزش مجاهدین اسلامی برای جنگ با شوروی وارد افغانستان و پاکستان شدند.

این گروه با کمک­های مالی، اطلاعاتی و تسلیحاتی کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای به خصوص سه کشور عربستان، پاکستان و ایالات متحده برای مبارزه با نفوذ اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفت. جنگ افغانستان به عنوان بستر شکل‌گیری این گروه، زمینه‌ها و منافع مشترک بسیار زیادی را برای القاعده و حامیان آن فراهم ساخت. مقابله با اتحاد جماهیر شوروی و انتقام از جنگ ویتنام از جمله اهداف آمریکا در حمایت از القاعده بود.

این سازمان از حمایت و پشتیبانی دولت‌های منطقه‌ای به ‌ویژه عربستان سعودی، پاکستان و همچنین ایالات متحده آمریکا برخوردار بود، اما بعد از پایان جنگ افغانستان، این گروه فعالیت‌های خود را بسیار گسترش داد و رویکرد نوینی در اهداف برنامه ها و اقداما خود به کار بست. درفعالیت‌ها و برنامه‌های این گروه مبارزه با شوروی جای خود را به تلاش برای تاسیس حکومت اسلامی بر اساس مبارزه با دولتهای منطقه‌ای و جهانی داد. اما برای رسیدن به این هدف رویکرد متفاوتی از سوی این گروه به کار بسته شد.

درحالی که ایمن ظواهری علاقه شدیدی به مبارزه با "دشمن نزدیک" که دولت حسنی مبارک و دولتهای منطقه­‌ای را در بر می گرفت، داشت، بن­‌لادن اعتقاد داشت تنها راه مبارزه حمله به سر ابلیس، یعنی ایالات­ متحده و یا به تعبیر آنها "دشمن دور" است. وقتی مساله در خصوص حمله به دولت­های مرتد مطرح می­شد، بن لادن پاسخ می­‌داد "آنها را به حال خود رها کنید و خود را با آنها مشغول نکنید." آنها نخاله­‌ای بیش نیستند، ...وقتی آنها شاهد شکست­ ایالات­ متحده باشند، آنها در وضعیت بسیار بدی خواهند بود."

بر مبنای همین اختلاف دیدگاه نگارنده اعتقاد دارد، دو رویکرد کلان در برنامه های گروه القاعده بعد از جنگ افغانستان وجود داشته است:

 رویکرد اول به دوره فعالیت اسامه بن لادن طراح و بنیانگذار اصلی این گروه مربوط است و در این دوره، نوک حملات این گروه متوجه کشورهای غربی به خصوص ایالات متحده بوده و مرور اقدامات آنها که در ذیل آورده شده به خوبی گواه این ادعاست.

رویکرد دوم این گروه با مرگ اسامه بن لادن و قدرت گیری ایمان الظواهری آغاز می شود و مبارزه در جهان اسلام و تقابل با شیعیان را هداف گذاری کرده است در حالی که که تقویت آن در سوریه به خوبی دیده می شود. بر همین اساس نگارنده معتقد است ایالات متحده در شرایط کنونی نسبت به این گروه رفتار معتدل تری در پیش گرفته به خصوص زمانی که هدف مشترکی مانند برکناری دولت بشار اسد در سوریه را همزمان در دستور کار داده اند.

اما آمریکا و کشور های غربی به عنوان بانیان اصلی شکل گیری این گروه تروریستی تاکنون سه رویکرد متفاوت را در برابر این گروه تروریستی اتخاذ کرده است:

دوره اول: حمایت همه جانبه از گروه تروریستی القاعده و طالبان برای تقابل با اتحاد جماهیر شوروی در دوران جنگ سرد

دوره دوم: تقابل ظاهری با گروه های تروریستی از جمله القاعده به دلیل رهبری بن لادن و تاکید او بر آمریکا  و کشور های غربی

 دوره سوم: در این دوران ایالات متحده و همپیمانان این کشور باتوجه به تغییر رهبری و تغییر رویکرد در القاعده مجدداً به سمت آنها متمایل شده، به گونه ای که حمایتهای اطلاعاتی، نظامی و حتی مالی گسترده ای را از آنها در طول جنگ سوریه انجام داده است. توضیح آنکه در این دوران به حسب سیاستهای خاص القاعده در جهان اسلام و تلاش آنها برای ایجاد تفرق در میان مسلمانان دولت آمریکا نیز از این ظرفیت برای گسترش اهداف استراتژیک خود برای گسترش تفرقه میان مسلمانان بهره برداری حداکثری نموده است.

*** اهداف غرب در حمایت از تروریسم ***

با فروپاشی کمونیسم، و رفع خطر آن برای غرب٬ آمریکا تلاش گسترده‌ای برای طرح اسلام و بنیادگرایی اسلامی به عنوان تهدیدی فزاینده علیه منافع کشورهای غرب در دستور کار قرار داد. بر این اساس، بسیاری از افراد در جوامع غربی ترغیب شدند تا باور کنند بنیادگرایی دینی به‌ویژه بنیادگرایی اسلامی، جایگزین مارکسیسم به عنوان خطر اصلی برای نظم جهان شده است. از این رو، با پایان یافتن عصر جنگ سرد، ایده‌ی برخورد تمدن‌ها در سطح جهان مطرح شد و اسلام به عنوان اصلی‌ترین چالش پیش روی غرب شناخته شد.

برای نمونه پس از 11 سپتامبر تعداد بی‌شماری گزارش، مقاله و کتاب دیدگاه تنگ‌نظرانه‌ای از اسلام منعکس و آن را به صورت دینی تک بعدی ارائه داده‌اند که سرکوب‌گر و بنیادگراست و ارزش‌های دموکراتیک و مدنی را مورد تهدید قرار می‌دهد.

در صورتی که می‌توان گفت تروریسم پدیده‌ی جدیدی نیست. تاریخ مملو از اقدام‌های تروریستی است که زندگی بی‌گناهان زیادی را سلب یا تهدید کرده و افراد زیادی را از اولین حق خود، یعنی حق حیات و صیانت نفس محروم ساخته است. اما آنچه مانع مهمی در مبارزه با تروریسم شده، تلاش محافل و رسانه‌های غرب در جهت معرفی مسلمان‌ها به عنوان تنها تروریست‌های جهان و مترادف دانستن اسلام با تروریسم است.

 در حقیقت، این جریان تلاش دارد تا با منحرف کردن ذهن افکار عمومی جهان به سمت مسلمان‌ها و ارائه‌ی تصویری خشن از اسلام و مسلمانی، سرپوشی بر اقدام‌ها و فعالیت‌های تروریستی و ظهور بنیادگرایی مسیحی بگذارد؛ البته باید به این نکته‌ی مهم اشاره کرد که مفهوم و پدیده‌ی تروریسم به ویژه شکل نظام‌مند آن در سده‌های گذشته و در اروپا شکل گرفته است.

اروپا کانون شدیدترین نوع تروریسم در شکل‌های گوناگون در 3 قرن گذشته به ویژه پس از انقلاب فرانسه بوده است. طیف تروریست‌های بومی اروپا بیشتر در برگیرنده‌ی گروه‌های عقیدتی چپ و یا قوم‌گرا بوده است. سازمان‌هایی همچون «اقدام مستقیم» [3] در فرانسه، «ارتش سرخ» [4] در آلمان و «بریگاد سرخ» [5]در ایتالیا در میان این گروه‌های عقیدتی قرار دارند.

بنابراین، می‌توان اگفت که مفهوم تروریسم به ویژه بعد از 11 سپتامبر 2001 به صورت ابزاری در دست ایالات متحده و دولت‌های اروپایی درآمده تا با توجه به مبهم بودن مفهوم آن، از آن برای تأمین منافع ویژه‌ی سیاسی، نظامی، امنیتی و اقتصادی خود بهره گیرند.

تلاش غرب برای مترادف گرفتن اسلام با تروریسم، تلاشی است برای منحرف کردن افکار عمومی جهان از توجه به افراط‌گرایی رو به رشد در جهان غرب و شکلی از تروریسم که از آن تحت عنوان تروریسم غربی یاد می‌شود. تحت تاثیر سیاست های غرب امروز ترور و نا امنی به پدیده مسلط در منطقه غرب آسیا تبدیل شده و تروریست ها و اقدامات تروریستی آنها به ابزار سیاست های غرب بدل شده اند. چشم انداز صلح و ثبات این منطقه بیش از هر زمان دیگری تیره شده و خطر تجزیه بسیاری از کشورهای منطقه را تهدید می کند. همه این مصائب، ورای موجودیت گروه تروریستی داعش، ریشه در سیاست تروریست پروری کشورهای غربی دارد. چرا که سیاست‌های استعماری آنها به نحوی چیده شده که وضع موجود تامین کننده منافع آنها است. اما خبرهای مستمر ظهور حملات تروریستی در کشورهای اروپایی نشان از این وعده الهی است که آتش نا امنی و ترور منطقه دامن حامیان و شکل دهندگان اصلی تروریست‌ها را فراخواهد گرفت.


منبع: پایگاه پژوهشی مرکز اسناد انقلاب اسلامی


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد