اگر آن روز اهواز بودید، اینگونه درباره روحانی بیانصافی نمیکردید
دوستان؛ ناخواسته گل به خودی نزنند!
کد مطلب : 28619
آیا همین که بدانیم که حتی پوسترهای هاشمی و خاتمی در کنار روحانی که در دست بسیاری از مردم اهواز در هنگام ورود به مصلی شهر، توسط ماموران ضبط میشد مشخص نمیکند، بخش اصلی این مردم به دلخواه و نه از روی اجبار و مثل دوره سابق با تعطیلی مدارس و ادارات، به استقبال روحانی آمده بودند؟
اشکان بنکدارجهرمی
گروه سیاسی: سفر استانی رئیس جمهور، حسن روحانی، طبق روال دولتهای پیشین از استان خوزستان آغاز شد. انتخاب این استان به عنوان اولین مورد شاید بدین دلیل باشد که این استان در عین داشتن ذخایر نفتی فراوان با معضلات عدیدهای رو برو میباشد و تدبیر و انصاف حکم میکند که خوزستان اولین مورد انتخابی برای سفرهای رئیس جمهوری کشورمان باشد.
این سفر که در سکوت یا فضای خاکستری رسانههای افراطگرا انعکاس یافت با استقبال مطبوعات و سایتهای حامی اعتدال و اصلاحات دنبال گشت. اما در این میان برخی از نظرات دوستان و روزنامه نگاران اصلاح طلب نیز شایسته توجه میباشد. یکی از روزنامههای حامی دولت اعتدال در سرمقاله روز پنجشنبه خود مینویسد: تصور ما این بود آن مردی که مردم را به دنبال خودروی خود میکشاند، آن مردی که وقتی در جایگاه سخنرانی قرار میگرفت شعار تحویل مردم میداد، دیگر رفته است. تصور ما این بود که پس از کش و قوسهای فراوان و انتخاب فردی معتدل به عنوان رئیس جمهور، دوران شعار گذشته و زمان عمل است.
نویسنده خطاب به حسن روحانی مینویسد: آقای رئیس جمهور! این نوع رفتار مختص یک حقوقدان نیست. این که مردم سادهدل به دنبال خودروی شخصی که صاحب قدرت است بدوند، نه تنها افتخار نیست بلکه دردآور است. این که مردم گرفتار به رئیس جمهور نامه بنویسند و درخواست وام و یا حتی ابراز علاقه کنند، انسان را واقعاً رنج میدهد. حضور مردم پشت سر خودروی رئیس جمهور، معیار محبوبیت نیست.
آقای صادق زیبا کلام نیز که چه در زمان انتخابات و چه بعد از آن تمام قد از روحانی و رویکرد اصلاح طلبانه وی دفاع نموده است نیز در مصاحبه با سایت پیام نو با مضمونی مشابه از شعار زدگی و پوپولیسم موجود در سخنان رئیس جمهور گله میکند و آن را بی شباهت به روش احمدینژاد نمیداند. وی سخنی از روحانی که حاصل مذاکره را به زانو درآمدن کشورهای غربی در برابر مقاومت مردم دانسته بود را مورد نقد قرار میدهد.
وی همچنین گلایه میکند که: "واقعا شأن شهروند ایرانی این نیست که دنبال ماشین رئیس جمهور بدود و برای رساندن یک نامه که به احتمال زیاد جوابی هم در پی نخواهد داشت، هر کاری را انجام دهد.\" زیبا کلام در مورد روش و ادبیات رئیس دولت یازدهم نیز نقد دارد به این که: "روحانی در قدم اول باید بتواند پایه اجتماعی که حداقل در همین انتخابات گذشته اصالتا متعلق به خود او بوده را حفظ کند و بعدا سراغ دیگر لایهها برود. وی اگر بخواهد با روش هایی پوپولیستی دل به جذب لایههای پایینی داشته باشد قطعاً طبقه متوسط را از دست می دهد. اینجا است که نهایتاً آقای روحانی می شود مصداق آدم از اینجا رانده و از آنجا مانده. اول که پایه اجتماعی واقعی خود را از دست داده و نهایتاً لایه هایی را توانسته جذب کند که اصالتاً متعلق به خود او نیستند. این لایهها را اصولگرایان با ابزارهایی که دارند در بزنگاهها خیلی راحت تر از آقای روحانی جدا خواهند کرد."
در نقد سخن دوستان ابتدا باید گفت که سابقه ایشان و محتوای انتقاد آنان از رئیس جمهور نشان میدهد که این اظهار نظرها مشفقانه و همراه با راه حلهایی از جهت دلسوزی میباشد و اما نکته دوم این که این دو دیدگاه گرچه در کلیت مثبت ارزیابی میشوند ولی نقاط مغفول ماندهای از چشم نویسندگان آنها را نیز میتوان مورد اشاره قرار داد.
نگارنده نیز همچون این دو عزیز از عدم رعایت شأن انسانی هموطنانش رنج میبرد ولی سؤال این است که آیا رفتار روحانی و هیأت همراه دلیلی بر رغبت ایشان بدین عمل را به نمایش میگذارد یا این که دستوریا فرمانی از جانب رئیس دولت مبنی بر نامه نگاریهای این چنینی صادر شده که به تبع آن دویدنهای بی حاصل پشت اتومبیل مقامات صورت گیرد. اولاً این که حتی در دموکراتیک ترین و مدرن ترین حکومتهای دنیا نیز ارتباط نزدیک با مردم امری رایج است و یا حد اقل غیر معمول نیست و دوم این که منطقاً عدم تمایل دولت بر تعطیلی مدارس و ادارات و گردآوری اتوبوسی مردم نشان از حرمت والای جایگاه ملت در نظر این دولت دارد.
اگر میبینیم که مردم مستأصل با نامهای در دست دوان دوان به دنبال ماشین رئیس جمهور حرکت میکنند باید کمی به گذشته بر گردیم و ریشه آن را در سنت سیئه به جا مانده از آن هشت سال جستجو کنیم و سوء مدیریتی که مردم را این گونه به فلاکت کشاند مد نظر قرار دهیم. البته این سخن به معنای تجویز چنین حرکتهایی نمیباشد و دولت هم نمیتواند به دلیل این که سوء نیتی نداشته از کنار آن بگذرد و به فکر اصلاح آن نباشد بلکه این بدان معنی است که واقعاً قصد بر حفظ حرمت هم میهنان خوزستانی بوده و شاید گناه دولت فقط این باشد که از عادات نا صواب به جا مانده در مردم طی هشت سال گذشته غفلت ورزیده است!
البته برخی از مردم هم فقط از روی حسن نیت و علاقه به مسؤولان به استقبال میآیند بنابراین نقد این دو همکار گرامی زمانی میتواند درست باشد که مردم مجبور باشند به خاطر رفع مشکل به دنبال ماشین رئیس جمهور یا دیگر مقامات بدوند و یا جهت سوء استفادههای تبلیغاتی با هزینههای گزاف از بیت المال و تعطیلی مدارس، دانشگاهها، ادارات و سربازخانهها به دستور دولتیان به استقبال ترغیب و حتی گاه اجبار شده باشند.
آیا همین که بدانیم که حتی پوسترهای آقای خاتمی و هاشمی در کنار روحانی که در دست بسیاری از مردم اهواز در هنگام ورود به مصلی توسط ماموران ضبط میشد مشخص نمیکند، بخش اصلی این مردم به دلخواه و نه از روی اجبار و مثل دوره سابق با تعطیلی مدارس و ادارات، به استقبال روحانی آمده بودند؟ لذا به صراحت به این دوستان میگوییم: اگر آن روز اهواز بودید، اینگونه درباره روحانی و مقایسه سفر استانیاش با احمدینژاد، بیانصافی نمیکردید.
سخنان روحانی در مورد مذاکرات هستهای نیز میتواند با مصرف داخلی تو جیه پذیر باشد همچنان که دول غربی نیز گاه مجبورند برای اقناع افکار عمومی کشور خود تفسیر دیگری از وقایع بدهند. سؤال این است که آیا تفسیر رئیس جمهور از نتیجه مذاکرات واقعاً آن قدر غیر محتمل مینماید که نباید ذکر شود یا این که میتواند یکی از چند تعبیر متفاوت ودر عین حال به نوعی محتمل از این موضوع تلقی گردد. آیا در این مدت شاهد تعابیر متفاوت از رؤسای دول غربی در این مورد نبوده ایم؟ مسلماً در بین مردم نیز تعابیر متفاوتی از این جریان وجود دارد. و دنیا در سیاست، به اعمال ما بیشتر مینگرد تا به گفتار ما.
و اما نکته قابل توجه و همسو با نظر این جانب میتواند این باشد که رئیس جمهور به عنوان صاحب یک خط فکری متمایز نباید از ادبیات و روشهای عاریتی رقیب و متناقض با آن خط فکری استفاده نماید. چرا که روحانی به عنوان فرد معتدل یا اصولگرای متمایل به اصلاحات هرچه بکوشد تا نظر جناح رقیب را جلب کند به همان نسبت از پایگاه اجتماعی خود خواهد کاست و در عمل نیز به پیش بینی آقای زیباکلام در بزنگاهها حمایت لایههای غیر همسوی جذب شده را از دست خواهد داد و به همان سرنوشتی دچار خواهد شد که جناح اصلاح طلب در سال 84 ضربه آن را متحمل گشت.
در آخر ضمن احترام به دو همکار مطبوعاتی خویش و درک دغدغه آنان در حفظ اصول تفکر اصلاح طلبی و این که انتقاد حتی از دولت همسو نیز روا و چه بسا واجبتر مینماید ولی دوستان مواظب باشند که نا خواسته گل به خودی نزنند!