سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

السلام علیک یا رسول الله (ص)

 

یا محمد؛ عرش با نور نگاه تو چراغانی شد
اجتماعی  11:41:39 1392/03/17

923-7214-5 کد خبر
 

آن روز که در غار حرا ندا بر پیامبر (ص)آمد که بخوان؛ رسالت نبوی با پیام خروج انسان از ظلمات و حرکت به سوی نور اغاز شد، بعثت پیامبر اکرم(ص) سرآغاز راهی شد تا انسان از شرک، بی‌عدالتی،تبعیض، جهل و فساد بیرون آمده و به سوی توحید، معنویت، عدالت و کرامت حرکت کند، مبعث نبوی با نهضت معنوی شروع شد و انقلابی در عالم بشری ایجاد کرد که هنوز دامنه آن ادامه دارد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، رسول خدا (ص) در روز 27رجب سال چهلم عام‌الفیل در مکه مکرمه دعوت به خدا را آغاز کرد و سال‌ها بعد در مدینه حکومت اسلامی را تشکیل داد.

محمد امین(ص) قبل از شب 27 رجب در غار حرا به عبادت خدا و راز نیاز پرداخت و در عالم خواب رؤیاهایی می‌دید راستین و برابر پروردگار بزرگش برای پذیرش وحی به ‌تدریج آماده می‌شد.

محمد(ص) در این هنگام چهل سال بود تنهایی و توجه خاص او در غار حالتی غریب در او ایجاد می‌نمود. حالتی وصف ناشدنی، ترس و ابهام از یک طرف و شعف و سبک بالی از سوی دیگر و به ناگاه در شبی از این لیالی پر قدر فرشته وحی به یکباره بر او نازل گردید با این پیام:

«اقرأ باسم ربک الذی خلق. خلق الانسان من علق . اقرأ وربک الاکرم.الذی علم بالقلم.علم الانسان ما لم یعلم»

بخوان به نام پررودگارت که آفرید،او انسان را از خون بسته،بخوان به نام پروردگارت که گرامی تر و بزرگتر است،خدایی که نوشتن آفرید،به انسان آموخت آنچه را که نمی دانست.

وضعیّت عربستان پیش از بعثت

گرچه همه نقاط جهان مانند چین، روم، ایران، مصر و هند در لجنزارهای جهل، خرافات و گمراهی‏‌ها غوطه‏ ور بودند، ولی در عین حال هر یک از آن‏‌ها از تمدّن نسبی برخوردار بودند امّا مردم جزیره العرب هیچ‌گونه تمدّنی نداشتند، مثلّث شوم ناامنی، دخترکُشی و بی‌عفّتی در سطح وسیع، منشأ تباهی‏‌های فراوانی شده بود به طوری که از انسانیّت تنها نامی وجود داشت، و زندگی بشر از زندگی حیوانات درّنده و شهوت‌خو، بدتر و پست‏‌تر شده بود.

امیرمؤمنان علی(ع) در بیان وضعیّت جهان، به ویژه جزیره ‏العرب می ‏فرماید:

هنگامی خداوند مقام رسالت را بر عهده محمّد (ص) نهاد که مدّت‏ های طولانی از بعثت پیامبران پیشین گذشته بود، ملّت‏ ها در خواب عمیقی فرو رفته بودند، فتنه و فساد، جهان را فرا گرفته بود، تباهی‏ ها در میان مردم گسترش یافته، و آتش جنگ زبانه می‏ کشید، دنیا تاریک و پر از نیرنگ و فریب گشته بود، برگ‏ های درخت زندگی به زردی گراییده، و از ثمره زندگی خبری نبود، آب حیات انسانی در زمین فرورفته، منارهای هدایت فرسوده و کهنه شده، و پرچم‏ های هلاکت و تیره‏ بختی آشکار گشته بود.

و در گفتار دیگر می‏ فرماید: «شما ای گروه عرب، در زمان جاهلیّت، زشت ‏ترین مرام را داشتید و در بدترین وضع به سر می بردید، در میان زمین‏ های سنگلاخ، میان مارهای پرزهر، آب لجن و سیاه می‏آشامیدید، غذای ‌آلوده می‏ خوردید، خون یکدیگر را می‏ ریختید، و از خویشان دوری می‏ کردید، بت‏ ها در میان شما نصب شده بودند، غرق در فساد بودید که خداوند توسّط پیامبر اکرم(ص) شما را از آن همه انحرافات و گمراهی‏ ها رهایی بخشید.

نمونه‏ هایی از اوضاع عربستان قبل از بعثت

برای نمونه، ده نوع از خرافات و اعتقادهای بیهوده جاهلیّت را یادآور می ‏شویم، تا به حکم «یُعرَف الاشیاء بِاَضدادِها؛ هر چیزی با مقایسه با ضدّش شناخته می‏ شود»، نعمت عظیم بعثت پیامبر اسلام(ص) را بهتر بشناسیم.

با بعثت پیامبر اسلام، هم خورشید اسلام طلوع کرد، و هم شخصیّت عظیم پیامبر(ص) متولّد شد، در سراسر زندگی پیامبر(ص) روزی مبارک‏تر از روز بعثت نبود، روز تولّد آن حضرت بیانگر تولّد جسم او بود، گرچه مبارک بود، ولی روز بعثت، روز تولّد شخصیت پیامبر(ص) بود که بسیار مبارک‏ تر بود.

-هنگام ورود به روستا به خاطر دفع نگرانی از ترس و وحشت، و ترس از بیماری وبا و گزند دیو، در برابر دروازه ورودی روستا، ده بار صدای الاغ در می ‏آوردند و گاهی این کار را با آویختن استخوان روباهی به گردن خود، انجام می‏ دادند.

-‌اگر دندان فرزند آنان می ‏افتاد، آن را با دو انگشت به سوی خورشید پرتاب کرده و خطاب به خورشید با عجز و لابه می‏ گفتند: " ای خورشید! دندانی بهتر از این بده."

هرگاه در بیابان هولناک گم می‏ شدند، پیراهن خود را وارونه می‏ پوشیدند، تا بدین وسیله راه را بجویند.

هنگام مسافرت، برای کسب اطمینان در مورد حفظ زنان از خیانت و بی ‏ناموسی، نخی را بر ساقه یا شاخه درختی می ‏بستند، هنگام بازگشت، اگر آن نخ به حال خود باقی بود اطمینان می ‏یافتند که زن آنها خیانت نکرده، و اگر باز یا مفقود می‏ گردید، زن را به خیانت متّهم می ‏نمودند.

- بی‏ رحمی به جایی رسیده بود که فرزندان خود از پسر و دختر را از ترس فقر می‏ کشتند.

نگاهی به انگیزه ‏ها و اهداف بعثت

با بررسی آیات قرآن و روایات پیامبر(ص) و امامان(ع) به دست می‏ آید که انگیزه بعثت و اهداف آن در دو پایه خلاصه می‏‌شود:

1 - نفی معبودهای باطل و عوامل سقوط.

2 - پیمودن راه‌های تکامل در ابعاد گوناگون که اساس آن اعتقاد به یکتایی و بی‏‌همتایی خداست.

ولی در پرتو تجزیه و تحلیل آیات و روایات، می‏‌توان به ده‌ انگیزه و هدف از اهداف و انگیزه‏‌های بعثت اشاره کرد که عبارتند از: اتمام حجّت، رفع اختلاف، قیام به عدالت؛ آزادی و آزادگی و رهایی از امور بیهوده و خرافات، هدایت، آموزش کتاب و حکمت، تهذیب و پاک‏سازی، آزادی انسان‏‌ها از زیر یوغ طاغوت‌ها و استکبار، تقویت و ارتقاء تفکّر و اندیشه صحیح و والا، تکمیل و ارتقاء ارزش‌های اخلاقی.

بدین ترتیب پیامبر رحمت در سن 40 سالگی برای نجات و سعادت ابناء بشر به مقام نبوت رسید. او آمد تا برای همه آدمیان الگویی باشد نمونه تا رسم چگونه زیستن را به آنان بیاموزد و راه هدایت را به انسان‌ها بنمایاند.

آری محمد امین، پیامبر رحمت و ختم مرسلین برای هدایت و سعادت ما آمد.

 


به گزارش ایسنا در خوزستان، متن زیر نوشته دکتر علیرضا مخبر دزفولی در خصوص مبعث است که یک نسخه از آن در اختیار خبرگزاری ایسنا قرار گرفته است:

زمین ظلمت آلود کفر است و کبر و کینه
و زمان شرمگین محتوای خویش!
دست جهل فرزندان آدم را از سریر "خلیفة اللهی"
تا حضیض "اولئک کالانعام بل هم اضلّ"
به زیر کشیده است،
و ابر سیاه ستم، آسمان ذهن و دل بشر را تیره کرده است.

"بصیرت و دانایی" اسیری در سیاهچال "خرافه ونادانی"
و "شرافت انسانی" پایمال "تعصّبات قومی و نژادی"

آری در روزگار قحطی بصیرت و خشکسالی محبّت هر آن چه هست
سکوت است و ستم و سیاهی.

فریادی اگر هست،
استغاثه ی دختر بچّه‌ای است زنده به گور شده!
و در برودت ستم، حرارتی اگر هست
آهی است از مجمر سینه ی مظلومی برون جسته!
و در سیاهی تباهی، سوسوی نوری اگر هست
شمعی است بر گوری!

و لبخندی اگر هست،
بر لب اشراف‌زاده‌ای است، به ریشخند فرزند تهی دست کفشگری بی چیز!
در گوشه‌ای از غار "حرا" مردی از قریش تنهاست
و غمان روزگار مشئوم خویش را با غار نجوا می‌کند!

ای صخره‌های صبور!
ای سنگ‌های صمیمی!
شما در این غربت و تنهایی،
با من هم دردی کنید و قصّه غصّه مرا بشنوید!

این صخره‌ها و سنگ‌ها با اولیاء خدا همدمند !
مگر یوسف در چاه نشد و بغض فروخفته‌اش را از کینه ی برادران حسود، با سنگ‌ها و صخره‌ها در میان نگذاشت؟!
و مگر علی (ع) با چاه سخن نگفت،
و دردهای جانسوزش را در گوش غار نجوا نکرد؟
اکنون نیز محمد(ص) با غار سخن می‌گوید.

غار "حرا" سال هاست که مأمن محمد(ص)، همدم محمد(ص) و گوش شنوای راز و نیازهای محمد(ص) است.
در سکوتی پر از مراقبت و با دلی خالی از خود و لبریز از عشق به خالق.....

ناگهان صدایی غریب، سکوت را می‌شکند و در غار می‌پیچد:

"بخوان"

محمد مات و مبهوت به اطرافش می‌نگرد!
این صدا از کجاست و مخاطبش کیست؟!
و آن صدای اسرار آمیز با تأکیدی افزون و رساتر از پیش تکرار می‌کند: "بخوان"
"بخوان بنام پروردگارت که آفریننده است"


محمد حیران‌تر از پیش پاسخ می‌گوید: ولی من، ولی من، بچّه چوپانی یتیمم که روی مدرسه و مکتب را ندیده ام! چه بخوانم؟ چگونه بخوانم؟........ این دستور پروردگار است بخوان محمد!

لبان محمد(ص) آرام می‌جنبد:
"اقرأ باسم ربّک الّذی خلق، خلق الانسان من علق اقرأ و ربک الاکرم الذی علم بالقلم علم الانسان مالم یعلم...."

و بعثت محمد(ص) آغاز می شود.
او اکنون پیامبر خاتم و برگزیده ی خداست.

با طلوع خورشید فروزان نبوّت او ستاره‌های بی سوی سیادت "هبل، لات و عزّا" افول می‌کند
و به دست یداللّهی او بت شکوه و شوکت ابوجهل‌ها و ابولهب‌ها و ابوسفیان‌ها برای همیشه ی تاریخ می‌شکند و فرو می‌افتد.

محمّد امین که روزی عرب به صداقتش گواهی می داد با روی و دستی همیشه گشاده و با اخلاقی که او را مستحق تحسین "و انک لعلی خلق عظیم" می‌کند و با مرامی که لایق "اسوة حسنة" بشریت است و با شفقتی که او را مصداق "رحمة للعالمین" کرده است از آن "اقرأ" تاکنون که بر سریر دل‌های بیش از یک میلیارد مسلمان حکمرانی می‌کند ستوده ی همیشه ی همه ی عصرها و نسل‌هاست.

درود خدا بر محمد و اهل بیت طاهرینش که راهی از ظلمات خاک به افلاک گشودند و ناسوت را به ملکوت خدا پیوند زدند.

الّلهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد