به گزارش مشرق، بودجه دیپلماسی عمومی ایالات متحده از سوی شرکتهای خصوصی این کشور تامین میشود. پایگاه المانیتور نوشت: کسری بودجه وزارت خارجه آمریکا در ارائه کمک به جوانان خاورمیانه از سوی بخش خصوصی این کشور جبران میشود.
تنگنای مالی وزارت خارجه ایالات متحده باعث شده تا دولت این کشور، برای تامین بودجه برنامههای جذب گردشگران و بازدیدکنندگان در خاورمیانه بیش از پیش به سراغ شرکتهای بخش خصوصی برود. از جمله اهداف این برنامهها، مقابله با برداشتهای منفی نسبت به ایالات متحده و ارتقاء توسعه اقتصادی در منطقه اعلام شده است.
تارا سانشاین، دستیار وزیر خارجه آمریکا در دیپلماسی و امور عمومی، روز چهارشنبه ( شانزدهم ژانویه ) به مخاطبان در موسسه واشنگتن گفت: کل بودجه در اختیار وی به طور سالیانه اندکی بیش از یک میلیارد بوده و حدود نیمی از آن صرف آوردن گردشگران و بازدیدکنندگان خارجی به ایالات متحده شده است. در نتیجه کسری بودجه، دولت آمریکا برای حمایت از برنامههای دیپلماسی عمومی خود به طور روزافزونی رویکرد مشارکت با بخش خصوصی را در پیش گرفته است.
سانشاین در ادامه افزود: نمونهای از این موارد، حمایت مالی شرکت کوکاکولا از دانشجویان اهل خاورمیانه و آفریقای شمالی در دانشگاه ایندیانا است.
در همین رابطه کریستین دیوس، معاون موسسه دانشگاهی تجارت بینالملل به المانیتور گفت: این غول نوشیدنیهای جهان از چنین برنامهای در مدرسه تجارت کِلی حمایت کرد. این برنامه در اولین مرحله اجرای خود در تابستان سال گذشته، 98 دانشجو از الجزیره، مصر، اردن، فلسطین، مراکش و تونس را جذب کرده است.
بنا به گفته وی، این برنامه امسال نیز تکرار شده و این بار حتی دانشجویانی از افغانستان و پاکستان نیز در آن جذب خواهند شد. این برنامه شامل 4 هفته آموزش موضوعاتی مانند طرحهای تجاری، کارآفرینی اجتماعی و مدیریت غیرانتفاعی، رقابت میان دانشجویان در ایجاد و توسعه ایدههایی که میتوان در خانه دنبال کرد و بازدید از واشنگتن دیسی و ساختمان اصلی کوکاکولا در آتلانتای جورجیا است.دیویس خاطرنشان کرد: شرکت کوکاکولا 60 درصد از هزینه این برنامه یک میلیون دلاری را پرداخت کرده است. ثبتنام برای این برنامه تابستانی از یکم فوریه در صفحه فیسبوک کوکاکولا آغاز میشود.
سخنگوی وزارت خارجه ایالات متحده به المانیتور گفت: از جمله دیگر شرکتهای آمریکایی حامی برنامههای دیپلماسی عمومی وزارت خارجه این کشور عبارتند از: موسسه اَسپن، ایاسپیان و شرکت مشاورهای بوزآلن همیلتون.حمایت مالی بخش خصوصی ناگزیر سوالاتی پیرامون انگیزههای این شرکتها برای همکاری و همچنین میزان هماهنگی آنها با اهداف ایالات متحده مطرح میسازد. زوننشاین تایید میکند که مقامات ایالات متحده همچنان در پی ایجاد قوانین مدونی برای مشارکت این قبیل شرکتها هستند، اما در عین حال میافزاید: با در نظر گرفتن تنگنای مالی ایالات متحده و بیمیلی مسبوق به سابقه کنگره در تخصیص بودجه به دیپلماسی عمومی این کشور، گزینههای چندان مطلوبی پیش روی وزارت خارجه آمریکا وجود ندارد.
همیش بنکز، مدیر امور عمومی و ارتباطات بخش خاورمیانه و شمال آفریقای شرکت کوکاکولا در مصاحبهای تلفنی از قاهره به المانیتور گفت: برنامه مزبور از این دیدگاه شرکت کوکاکولا نشأت میگیرد که: داشتن تجارت قدرتمند، مستلزم برخورداری از شبکه ارتباطات مستحکم است. وی در ادامه افزود: این شرکت مسئولیت حمایت از چنین روابطی را برعهده دارد و سرمایهگذاری که ما بر روی جوانان انجام میدهیم، در طولانی مدت منافع بسیار زیادی در برخواهد داشت.سانشاین ( روزنامهنگار پیشین که مدیریت اندیشکدهای را نیز برعهده داشته و در زمان دولت کلینتون در شورای امنیت ملی آمریکا نیز خدمت کرده است ) دیپلماسی عمومی را ابزار استراتژیک و حساسی در طرح همهجانبه تعامل آمریکا با مخاطبان در خاورمیانه - در زمانی که ناآرامیهای بیسابقهای سراسر آن را فراگرفته – قلمداد میکند.
جنبشهای اسلامی در بسیاری از کشورها در حال ظهور است و به خاطر پشتیبانی آمریکا از حکام مستبد سکولار خاورمیانه و پشتیبانی مداوم این کشور از اسرائیل، افکار عمومی مردم این منطقه را نسبت به این کشور خصمانه ساخته است. بدون تغییرات اساسی در سیاستهای ایالات متحده، این سوال مطرح میشود که آیا دیپلماسی عمومی [وزارت خارجه ایالات متحده] میتواند دیدگاه کسانی که مستقیماً از برنامههای تعامل و مشارکت آمریکا ذینفع نیستند را تغییر دهد؟سانشاین از پاسخ به سوال پیرامون میزان کارآمدی دیپلماسی عمومی در تغییر آراء اکثریت مردم درباره آمریکا در خاورمیانه طفره رفت و فقط به این نکته اشاره کرد که: افراد شرکتکننده در برنامههای تبادل [دانشجو] دیدگاه مثبتی نسبت به آمریکا دارند.
وی به حاضرین در موسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن گفت: اصطلاح دیپلماسی عمومی در کنار برنامهریزی برای تقویت گذار دموکراتیک، سرمایهگذاری و تبادلات آموزشی، طیف وسیعی از تلاشها برای بیان و تشریح سیاستها و ارزشهای ایالات متحده را در بر میگیرد.برخی از این برنامههایی که سانشاین سرپرستی آن را بر عهده دارد، برای چندین دهه ادامه داشته است؛ برای مثال، در برنامه گردشگران و بازدیدکنندگان بینالمللی، از سال 1940 تاکنون، بیش از 200 هزار گردشگر خارجی به ایالات متحده آمدهاند که این نرخ در حال حاضر به 5000 نفر در سال میرسد.
سانشاین گفت: سایر برنامهها در سالهای اخیر و از زمان دولت جورج دبلیو. بوش به عنوان بخشی از تلاش در زمینه قدرت نرم برای زدودن خصومتها نسبت به ایالات متحده – پس از حملات یازدهم سپتامبر سال 2001 – آغاز شده است. این برنامهها شامل ابتکار عمل سرمایهگذاری در خاورمیانه – با هدف فعالیت بر روی جوانان، زنان و دیگر فعالین مدنی - و آموزش زبان انگلیسی است. برنامه آموزش زبان انگلیسی نیز در سال 2003 با 17 دانشآموز در مراکش آغاز شد و در حال حاضر، سالیانه 18000 نفر در آن شرکت میکنند.وی همچنین به این نکته اشاره کرد که برنامه جدیدی نیز با عنوان "مرکز ارتباطات استراتژیک ضد تروریسم" در سال 2011 از سوی دولت اوباما آغاز شده که دیدگاههای القاعده و اعضای وابسته به آن را به چالش میکشد. این برنامهها به صورت ویدئویی و به اشکال دیگر به طور آنلاین به زبانهای عربی، سومالیایی و اردو پخش میشود.دیپلماسی عمومی، با در نظر گرفتن رشد ناگهانی استفاده از اینترنت در خاورمیانه و در سطح جهانی، از عنصر رو به رشد رسانههای اجتماعی استفاده میکند. سانشاین این فضا را به ماشین پینبالی تشبیه میکند که آخرین اخبار در آن همچون توپی بیوقفه در گردش است.
یوسف غروی قوچانی کارشناس مسائل لبنان میگوید که این کشور بعد از سوریه متأثر از ماجراجویی سلفیها، روزهای پرتنشی را پیش رو خواهد داشت.
به گزارش مشرق، 4 ماه پس از ترور وسام الحسن، از مقامات سازمان اطلاعات امنیت لبنان، روز جمعه، یکی دیگر از مقامات لبنانی از ترور جان سالم به در برد. انفجار بمب در یک خودرو که فیصل کرامی، پسر عمر کرامی، نخست وزیر پیشین لبنان را هدف قرار داده بود، میرفت تا با تراژدی دیگری، یکی از مقامات لبنانی را به لیست طویل شخصیتهای ترور شده این کشور اضافه کند.
جدای از همۀ ملاحظات سیاسی و اجتماعی تأثیرگذار بر جامعۀ چندپارۀ لبنان، واقعیت اینست پس لرزههای جنگ داخلی سوریه، ماههاست که این کشور را به صحنۀ تعارض جریانها و گروههای سیاسی تبدیل ساخته و شکنندگی ساختار سیاسی و اجتماعی لبنان مانع از نقشآفرینی قدرتمند نیروهای امنیتی در این کشور میشود. ناظران بر این باورند، با توجه به پیوستگی بافت و ساخت لبنان و سوریه با یکدیگر، لولای خاورمیانه روزهای پرتنشی را پیش روی دارد و نجیب میقاتی باید خود را برای روزهای دشوارتری آماده کند. خبرآنلاین در گفتگویی با یوسف غروی، کارشناس لبنان، با بررسی حادثۀ روز جمعه تبعات و تأثیر بحران سوریه را مورد بررسی قرار داده است که در ذیل میخوانید.
غروی معتقد است: بعید نیست در آیندهای نزدیک سلفیهای لبنان با بحرانآفرینی و اختلال در عملکرد دولت میقاتی وضع عمومی لبنان را مختل کنند.
لبنان متأثر از پس لرزههای بحران سوریه، تاکنون شاهد ترور شخصیتهای سیاسی زیادی بوده است، اتفاق روز جمعه را نیز باید در همین راستا مورد ارزیابی قرار داد؟
طرابلس- مهمترین شهر شمالی لبنان- در حال حاضر شاهد قطببندی سیاسی بسیار گسترده و در هم پیچیدهای است. فیصل کرامی، وزیر ورزش و جوانان در کابینۀ میقاتی، وابسته به خاندان معروف کرامی، برادرزادۀ رشید کرامی-نخست وزیر لبنان در اواخر دهۀ 1980 میلادی که توسط سمیر جعجع ترور شد- و فرزند عمر کرامی- نخست وزیر پیشین لبنان تا قبل از 2005 است. فیصل از خاندان سنی مشهور در شمال لبنان است که در حال حاضر به دلیل همپیمانی قدیمی که با گرایش مقاومت و حزب الله داشته و دارد مورد خصومت جریانهای جدید سلفی در شهر طرابلس قرار دارند و به همین دلیل باید ترور فیصل کرامی را از این زاویه مورد بررسی قرار دارد.
هم اکنون جریانهای سلفی در طرابلس متکثر شده اند و با برخورداری از تسلیحات مدرن و مجهزی که توسط برخی از کشورهای منطقه به آنها داده میشود میکوشند با دخالت در مسائل سوریه شهر طرابلس را نیز ناامن کنند و در باور و محاسبات آنها ترور فیصل کرامی می توانست جرقهای برای شروع درگیریهای داخلی در این شهر باشد که البته در این زمینه خویشتنداری فیصل کرامی و پشتیبانی نجیب میقاتی، نخست وزیر لبنان توانست آتش بحران را خاموش کند.
سیاستمداران لبنان به دلیل نگاه به آینده و اعتقاد به این مسئله که این ترور می تواند انتخابات پارلمانی این کشور را تحت تأثیر قرار دهد و در واقع خواست گروههای سلفی نیز همین است، بنابراین خویشتنداری خوبی را از خود نشان دادند و توطئهای که میتوانست ابعاد گستردهتری پیدا کند در نطفه خفه کردند.
دربارۀ گروههای سلفی که بدان اشاره کردید، بگویید.
هم اکنون سلفیهای شمال طرابلس شامل چند گروه هستند؛ یک گروه مورد حمایت مستقیم "جبهة النصرة لاهل الشام" از گروههای تندروی سلفی فعال در اطراف حلب هستند و هدف اعلام شده آنها تحقق امارت اسلامی و یا دولت اسلامی است. برخی از سلفیهای ذی نفوذ در شمال طرابلس عملاً شاخۀ لبنانی این گروه هستند و در دو هفتۀ پیش کوشیدند در یک اقدام برنامه ریزی شده دقیق و از پیش تعیین شده به منطقۀ جبل محسن حملهور شوند. در منطقه جبل محسن اقلیت علوی سکونت دارند که متحد حزب الله هستند و از این طریق میخواستند پایگاه مهم مقاومت را در طرابلس از بین ببرند که به دلیل مداخلۀ ارتش لبنان و آمادگی جریان علوی این توطئه ناکام ماند. سلفیهای طرابلس از این رو دست به ترور فیصل کرامی زدند تا مجدداً با التهاب آفرینی و مشکل بتوانند در فضای هیجان و التهاب تنفس کنند و راهی را بگشایند تا جریانات حمص و حلب را به طرابلس وصل کنند و لبنان را نیز وارد مسائل سوریه کنند. کمااینکه این استراتژی بعد از شکستهای معارضین مسلح سوری در چند هفتۀ اخیر در برخی از مناطق در پیش گرفته شد که البته باید حمایت برخی از کشورهای منطقه اعم از قطر و عربستان را نیز به آن افزود.
واکنش کرامی نسبت به این حادثه چه بود؟
به نظر من فیصل کرامی، همراهان و متحدانش(اعم از حزب الله و جنبش امل) و با هماهنگی دولت لبنان توانستند با خویشتنداری فعلا این توطئه را پشت سر بگذارند، اما بعید نیست که در آیندهای نزدیک باز هم مسائلی ازاین دست روی دهد و با ایجاد اختلال در عملکرد دولت میقاتی بخواهند وضع عمومی را لبنان مختل کنند.
بحران سوریه تا چه میزان میتواند لبنان را ناآرام کنند؟ آیا میتوان امیدوار بود که لبنان بعد از جنگهای داخلی 15 ساله، اوج بحران را پشت سر نهاده است و بحرانهای مقطعی نمیتواند ثبات را در این کشور را به طور کامل مختل کند.
سلفی های لبنان و جریان آینده به رهبری سعد حریری و متحدانش در گروههای سلفی لبنان تاکنون دخالت مستقیمی در بحران سوریه داشتهاند که به چند نمونه از این دخالتها اشاره میکنم:
*اعزام جوانان سنی به داخل سوریه که یک ماه پیش صورت گرفت و ارتش سوریه با کمین توانست تعدادی از آنها را کشته و تعدادی را دستگیر کند که این مسئله تاحدودی ابعاد مداخله جریانهای سلفی و سعد حریری در مسائل سوریه را نشان داد.
*اعزام یک نمایندۀ لبنانی به استانبول جهت هماهنگی در ارسال اسلحه و تجهیزات مدرن و حمایت مالی از جریانهای معارض از طریق خاک ترکیه که افشای این مسئله، ضربۀ مهمی به حیثیت جریان سعد حریری و سلفیهای لبنان وارد کرد.
آنچه مسلم است اینکه علیرغم ادعای سعد حریری و متحدان سنی وی در لبنان، آنها با جدیت میکوشند که به نوعی لبنان را وارد مسائل سوریه کنند. یکی از بارزترین این مسائل مربوط به حضور پناهندگان سوری در لبنان است؛ هم اکنون هزاران نفر از سوریها و فلسطینیها وارد لبنان شدهاند و با طرح مسائل انسانی تلاش میکنند که از این طریق، بودجۀ کلانی از کشورهای عربی دریافت و به این بهانه به معارضین سوریه کمک کنند.
رویکرد دولت لبنان به این تحرکات چیست؟
رویکرد دولت لبنان و حزب الله و متحدان سیاسی آنها اینست که لبنان مسیری را در پیش بگیرد که مشکلات، عواقب و پیامدهای بحران سوریه بر روند سیاسی در لبنان تأثیر نگذارد. همۀ سیاستمداران لبنانی با نگاهی واقع بینانه به مسائل چنین امکانی را در آیندۀ نزدیک متصور نیستند و بر این باور هستند که بالاخره لبنان در آینده ای نزدیک درگیر این بحران خواهد شد. سعد حریری که دولت خود را بر باد رفته میبیند و امکان زمامداری مجدد برای ایشان در حال حاضر با وضعیت فعلی متصور نیست، میکوشد لبنان را درگیر این ماجراجوییهای سیاسی و نظامی خود کند.
از سویی با نگاهی کلان به مسئله مشاهده میکنیم که تلاش کشورهایی همچون عربستان و قطر در این راستا قرار دارد. آنها با دخالت دادن و درگیر ساختن کشورهایی همچون ترکیه، اردن، عراق به مسائل سوریه میکوشند به بحران ابعاد اقلیمی، منطقهای و جهانی بدهند تا بهانهای برای حضور نظامی در سوریه ایجاد کنند. بنابراین اگر کشوری همچون لبنان وارد این درگیریها شود، گامی به سمت تحقق اهداف قطر و عربستان خواهد بود، چنانکه در درگیریهای یرموک شاهد بودیم که عمداً به مخالفان مسلح به خصوص ارتش آزاد سوریه فرمان داده میشود که این اردوگاه بزرگ فلسطینی که در 1967 در دمشق ساخته شده و همواره مورد حمایت سوریه قرار داشته، حمله کنند و فلسطینی ها را درگیر بحران سوریه کنند.
با این اوصاف آیندۀ لبنان را در سایۀ بحران سوریه چگونه پیش بینی میکنید؟
باید توجه داشت که یک طرف مهم در معادلۀ بحران سوریه، دولت میقاتی، متحدان مسیحی(میشل عون)، شیعه(جنبش امل و حزب الله)، دروزی(ولید جنبلاط) و سنی(مفتی اهل سنت) است. آنها تلاش میکنند که لبنان خود را از پیامدهای بحران سوریه و درگیریهای این کشور برکنار کند و تاکنون نیز موفق عمل کرده اند؛ از سویی ارتش لبنان هم اکنون در طرابلس حضور قوی دارد. در صیدا احمد اسیر میکوشد وقایع طرابلس را در صیدا شبیه سازی کند، اما ارتش لبنان نیز در آنجا نفوذ کرده و با استقرار امنیت میکوشد با هرگونه ماجراجویی گروههای مسلح سلفی مقابله کند. متأسفانه در این میان فرمانده ارتش لبنان به دلیل تلاش برای پیشگیری از هر نوع ناامنی مورد حملات لفظی جریان آینده قرار گرفته است.
این فرد متهم است با دانشمندان ایرانی برای کسب اطلاعاتی در مورد پیشرفت علمی ایران از طریق شرکت استخدام بین المللی که دفتر آن در اسلواکی قرار دارد، تماس هایی برقرار کرده است.شفاف: وزارت خارجه اسلواکی اعلام کرد ایران یک شهروند این کشور را به اتهام جاسوسی برای سازمان اطلاعات آمریکا (سی آی ای) بازداشت کرده است.
"بورس گاندیل" سخنگوی وزارت خارجه اسلواکی در این باره گفت: می توانم تایید کنم که یک شهروند اسلواکی به اتهام تهدید علیه امنیت ملی توسط ایران بازداشت شده است.
وی افزود: دیپلمات های ما در تهران تلاش کردند با وی ملاقات کنند اما این اجازه از سوی مقامات ایران به آنها داده نشد.
رسانه های اسلواکی اعلام کردند که این فرد " متی فالوک " 26 سال سن دارد و در تابستان گذشته برای کار در بخش ارتباطات به ایران سفر کرده بود.روزنامه " اس. ام. ای " اسلواکی هم اعلام کرد که این فرد آخرین بار در اوایل دسامبر با والدین خود تماس گرفته است.بر اساس مستندی که هفته گذشته از تلویزیون دولتی ایران پخش شد و در آن عکس هایی از این فرد در خیابان ها و هتل های تهران پخش شد، وی پس از چند ماه تحت نظر قرار داشتن توسط وزارت اطلاعات ایران در آگوست 2012 بازداشت شد.
این فرد متهم است با دانشمندان ایرانی برای کسب اطلاعاتی در مورد پیشرفت علمی ایران از طریق شرکت استخدام بین المللی که دفتر آن در اسلواکی قرار دارد، تماس هایی برقرار کرده است.فالوک در این مستند با عذرخواهی از ملت ایران اعتراف می کند که از طریق فردی به نام " ستیو لوجانو " در سی آی ای آمریکا گماشته شده است.
در این مستند که "صیاد در دام افتاد" نام دارد از تابعیت فالوک سخنی به میان نمی رود اما عکس هایی از جاسوسان دیگری از آمریکا و آفریقای جنوبی پخش می شود که مکان و زمان بازداشت آنها گفته نمی شود اما اعلام می شود که هر دو برای سازمان اطلاعات آمریکا و برای تلاش برای کسب اطلاعاتی در مورد پپیشرفت تکنولوژیکی در ایران کار می کردند.