سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

تصاویر جذاب و دیدنی

 

تو این صحنه ها میگی Oh My God

fun-pictures-radsms0

fun-pictures-radsms01
fun-pictures-radsms03
fun-pictures-radsms04
fun-pictures-radsms05
fun-pictures-radsms06
fun-pictures-radsms07
fun-pictures-radsms08
fun-pictures-radsms09
fun-pictures-radsms10
fun-pictures-radsms13
fun-pictures-radsms14
fun-pictures-radsms15
fun-pictures-radsms18
fun-pictures-radsms19
fun-pictures-radsms21
fun-pictures-radsms22
fun-pictures-radsms23
fun-pictures-radsms24
fun-pictures-radsms25
fun-pictures-radsms26
fun-pictures-radsms27
fun-pictures-radsms28
fun-pictures-radsms29
fun-pictures-radsms30
fun-pictures-radsms32
fun-pictures-radsms33
fun-pictures-radsms34
fun-pictures-radsms35
fun-pictures-radsms36
fun-pictures-radsms37
fun-pictures-radsms38
fun-pictures-radsms40
fun-pictures-radsms42
fun-pictures-radsms43
fun-pictures-radsms44
fun-pictures-radsms46
fun-pictures-radsms47
fun-pictures-radsms48
fun-pictures-radsms49
fun-pictures-radsms51
fun-pictures-radsms51
fun-pictures-radsms52

یک خبر از هفتکل

 

شنیده شده محمد حسین ممبینی شهردار باسابقه ی هفتکل از سمت خود استعفا داد.

به گزارش هفتکل نیوز به نقل از منابع آگاه ، محمد حسین ممبینی شهردار هفتکل با تقدیم نامه ای به شورای شهر ، استعفای خود را اعلام کرد. این خبر توسط برخی از اعضای شورای شهر تایید شده و به نظر می رسد ممبینی برای کناره گیری از این مسئولیت ، به نتیجه لازم رسیده است.

این در حالی است که گفته می شد ممبینی برای تصدی شهرداری هفتکل در دوره ی آینده ، برنامه ی خود را به شورای شهر تحویل  داده است.

گفتنی است ممبینی به مدت ۱۰ سال شهردار هفتکل بود و از این حیث رکورد دار این سمت در هفتکل است.

تاریخ اسلام

 

ماجرای آخرین دیدار رسول‌الله(ص) با عمویش/ 70 تکبیر پیامبر(ص) بر پیکر حمزه(ع)

 

شب آخر حیات حضرت حمزه(ع)، پیامبر(ص) او را صدا زد و فرمود: ای عمو جان! نزدیک است تو از جمع ما غیبت کنی، غیبتی دراز و دور، زمانی که بر خداوند وارد شوی چه خواهی گفت؟ حمزه گریه کرد و گفت: شما ارشاد کن و بگو من چه کار کنم، چه بگویم؟

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، 15 شوال سال سوم هجری شرایط جنگ برای مسلمانان در غزوه احد به حدی سخت و ناگوار شد که در این جنگ امیرالمؤمنین به همراه تعداد اندکی از یاران رسول خدا(ص) در حمایت و حفاظت از پیامبر اکرم(ص) جان خویش را در طبق اخلاص گذاشتند.

با اینکه سپاه اسلام در گام اول نبرد با سپاهیان کفر پیروز شدند، عده‌ای از آن‌ها برای به دست آوردن غنایم جنگی گردنه احد را رها کردند و این رها ساختن تنگه مهم و سوق الجیشی احد سبب شد که وضع جنگ به گونه‌ای دیگر رقم بخورد، در این هنگام بود که سپاه دشمن از پشت به سپاه اسلام حمله کرد و عده بسیاری از مسلمانان را به شهادت رساندند، از جمله آن‌ها حضرت حمزه سیدالشهدا(ع) بود.

این یار صدیق و با وفای نبی که شجاعتش زبانزد خاص و عام بود، ناجوانمردانه از سوی غلام «هند جگرخوار» مورد حمله قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد، به منظور پاسداشت و گرامیداشت این شهید بزرگوار با چند تن از کارشناسان تاریخ اسلام گفت‌وگو کردیم که در ادامه می‌آید:

*توصیه پیامبر(ص) برای اقامه عزا برای حضرت حمزه(ع)/کمالی که حمزه(ع) بر سر ابوجهل کوبید

محمدحسین رجبی دوانی کارشناس تاریخ اسلام با بیان اینکه اسلام آوردن حضرت حمزه(ع) موجب تقویت پیامبر(ص) و موقعیت اسلام شد، می‌گوید: در میان بنی‌هاشم، حضرت حمزه(ع) با اندکی تأخیر نسبت به برخی دیگر از بستگان حضرت رسول(ص) دعوت ایشان را پذیرفت، البته آنچه که از نقل تاریخ برمی‌آید زمان اسلام آوردن حضرت حمزه(ع) خیلی هم با فاصله زمانی صورت نگرفت.

وی با اشاره به ماجرای اهانت ابوجهل به ساحت پیامبر(ص) و واکنش حضرت حمزه(ع)، ادامه می‌دهد: از آنجایی که حضرت حمزه(ع) عادت داشت بعد از شکار به طواف کعبه می‌رفت، لذا کنیزی که شاهد اهانت ابوجهل به شخص پیامبر(ص) بود جلو رفت و به حضرت حمزه(ع) گفت: من شاهد بودم که چگونه ابوجهل به برادرزاده‌ات اهانت کرد، حمزه(ع) به شدت برآشفت و با کمان خود بر سر ابوجهل زد و او را خونین کرد و اینجا بود که حضرت حمزه(ع) فریاد برآورد: چرا تو این گونه با برادرزاده‌ من رفتار می‌کنی، مگر نمی‌دانی من به آیین او درآمده‌ام لذا از اینجا به بعد دیگر ایمان حضرت حمزه(ع) برای همگان مشخص شد.

این کارشناس تاریخ اسلام درباره علت اختصاص لقب «سید‌الشهدا» به حضرت حمزه(ع) توسط پیامبر(ص)، اظهار می‌دارد: در طول دوران رسالت پیامبر(ص) هیچ جنگی مانند جنگ احد، ضایعات و تلفات شدیدی نداشت، مهم‌ترین فردی که در جنگ احد به شهادت رسید حضرت حمزه(ع) بود، فردی که زحمات بسیاری برای اسلام کشید و تا پایان حیات حضرت رسول(ص) شهیدی که هم ‌ردیف حضرت حمزه(ع) باشد را مشاهده نمی‌کنیم.

وی با اشاره به سفارش و توصیه پیامبر(ص) برای برپایی مراسم عزاداری برای حضرت حمزه(ع)، می‌افزاید: وقتی پیامبر(ص) مشاهده کرد که اکثر شهدا زائر و گریه کن دارند، از غربت عموی خود منقلب شد و به عزاداری برای او پرداخت وقتی مردم دیدند که چگونه حضرت رسول(ص) بر سر مزار عموی خود عزاداری می‌کند، آن‌ها هم حمزه سیدالشهدا(ع) را ارج نهاده و بر سر مزارش حاضر شدند.

*دو وزیر زمینی پیامبر(ص) چه کسانی بودند؟/ پیامبر(ص) چند تکبیر بر سر پیکر مطهر حمزه(ع) سر داد

حجت‌الاسلام جواد عظیمی کارشناس تاریخ اسلام با اشاره به جایگاه ویژه حضرت حمزه(ع) نزد پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع)، ابراز می‌دارد: رسول خدا(ص) چهار وزیر برای خود برگزیده بودند که جبرئیل و میکائیل دو وزیر آسمانی و حضرت حمزه و علی بن ابیطالب به عنوان دو وزیر دیگر پیامبر(ص) انتخاب شدند.

وی با بیان اینکه با اسلام آوردن حضرت حمزه(ع) در سال دوم بعثت زمینه استحکام اسلام فراهم شد،‌می‌افزاید: حضرت حمزه(ع) با شجاعت و دلاوری در جنگ احد، لقب سیدالشهدا را به خود اختصاص داد، همچنین القاب دیگری نظیر «اسد الله» و «اسد رسوله» از دیگر ایشان است.

عظیمی با اشاره به اینکه نخستین پرچم اسلام به دست حمزه(ع) برافراشته شد، بیان می‌دارد: حضرت حمزه(ع) به قدری در نزد پیامبر(ص) از ارزش و احترام برخوردار بود که پس از شهادت بر پیکر پاکش 70 تکبیر را با صدای بلند ذکر کرد.

*ماجرای آخرین دیدار حضرت حمزه(ع) در شب قبل از شهادت با پیامبر(ص)/حضرت حمزه(ع) درباره چه اموری شهادت داد

آیت‌الله محمدعلی جاودان استاد اخلاق نیز با اشاره به روایتی از امام موسی کاظم(ع) درباره آخرین شب زندگانی حضرت حمزه(ع) بیان می‌دارد: آن شبی که فردای آن، روز حضرت حمزه به شهادت می‌رسید، یعنی شب احد، پیامبر حضرت حمزه(ع) را صدا کرد. فرمود: ای عمو جان! نزدیک است تو از جمع ما غیبت کنی، غیبتی دراز و دور.

وی ادامه می‌دهد: زمانی که بر خدای تبارک و تعالی وارد شوی چه خواهی گفت؟، از تو شرایع دینت را بپرسند، شروط ایمانت را بپرسد چه خواهی گفت؟ حمزه گریه کرد و گفت: شما ارشاد کن و بگو من چه کار کنم چه بگویم؟ پیامبر(ص) فرمود: شهادت بده به وحدانیت الهی و اینکه من رسول حق خدا هستم، گفت: من شهادت دادم؛ هم به وحدانیت الهی شهادت می‌دهم هم رسالت شما را.

آیت‌الله جاودان می‌گوید: پیامبر(ص) ادامه داد: شهادت بده که بهشت حق است، آتش حق است، روز قیامت حق است، در آن شکی راه ندارد، صراط حق است. میزان حق است .... و بدان علی امیرالمؤمنین است، حمزه(ع) گفت: شهادت می‌دهم اقرار کردم، ایمان آوردم، تصدیق کردم، پیامبر(ص) اضافه فرمود: «وَ قالِ فاطِمة سَیِدة نِساءِ العالَمین»، «قالَ نَعَم صَدَّقتُ»، فرمودند: «قالَ وحَمزه سَیِد الشُهداء» ،این هم تصدیق کن که حمزه سید شهدا است! گریه کرد تا اصلاً به زمین افتاد، خودش را انداخته بود و مدام صورت پیغمبر را می‌بوسید.

وی می‌افزاید: بعد فرمود: باید اقرار کنی جعفر پسر برادرت در بهشت همراه ملائکه طیران خواهد کرد- حالا ایشان چند سال بعد شهید شده‌اند- تو ای حمزه! به سرّشان، به پنهانشان، به جانشان که پنهان است، به نوری که در جانشان است و پنهان است و ظاهرشان ایمان داری؛ بر این اعتقاد زندگی می‌کنی و بر این می‌میری، کسانی را که آن‌ها را دوست دارند، دوست می‌داری، با آنان که با آن‌ها دشمنند، دشمنی می‌کنی، در این هنگام حضرت حمزه(ع) گفت: خدا را شاهد می‌گیرم و خدا برای شهادت کافی است، آن گاه رسول خدا(ص) دعایش کرد که خدا کمکت کند و تو را توفیق دهد.

*حضرت زهرا(س) بعد از رحلت پدر هر روز سر مزار چه کسی می‌رفت

امیرحسین ملک‌پور محقق دانش‌نامه حضرت زهرا(س) با اشاره به حضور حضرت زهرا(ع) در جنگ احد و دلاوری‌های 14 زن در این غزوه برای دفاع از جان پیامبر(ص)، درباره توجه ویژه حضرت صدیقه طاهره(س) به حضرت حمزه(ع) ابراز می‌دارد: بعد از وفات حضرت رسول اکرم(ص)، بی‌بی دو عالم(س) مزار حضرت حمزه(ع) را پناهگاه و مأمن خویش برای ابراز مصایب می‌بیند، به گونه‌ای که طبق نقل «مستدرک علی الصحیحین» جلد 1 صفحه 377 هر جمعه حضرت زهرا(س) بر سر مزار عمویش حمزه می‌رود و یا طبق نقل کتاب «تهذیب الاحکام» جلد 1 صفحه 465 هر صبح بر سر قبر شهدا و عمویش حمزه می‌رود.

اخبار سیاسی،اقتصادی و تحلیل متنوع

 

طرح پیچیده سعودی‌ها برای مقابله با نفوذ ایران در منطقه  

 


  قیام های مردمی دو سال اخیر در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا علیه نظام های دیکتاتوری، در اغلب کشورهای جهان با استقبال مواجه شد. اما برای ریاض که این قیام ها را تهدیدی مستقیم برای امنیت خود دانسته و نسبت به اشاعه آن ها نگران بود، وضعیت به گونه ای دیگر بوده است. اما طرح های عربستان سعودی برای غلبه بر این موج و تغییر نظم منطقه ای چیست؟ کد خبر: ۳۴۰۱۹۰ تاریخ انتشار: ۰۱ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۵:۲۴ قیام های مردمی دو سال اخیر در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا علیه نظام های دیکتاتوری، در اغلب کشورهای جهان با استقبال مواجه شد. اما برای ریاض که این قیام ها را تهدیدی مستقیم برای امنیت خود دانسته و نسبت به اشاعه آن ها نگران بود، وضعیت به گونه ای دیگر بوده است. اما طرح های عربستان سعودی برای غلبه بر این موج و تغییر نظم منطقه ای چیست؟

به گزارش «تابناک»، نخستین نشانه از عزم سعودی ها برای تغییر روندهای جاری در خاورمیانه، همین چند هفته پیش و زمانی آشکار شد که حکام سعودی ضمن استقبال از کنار رفتن دولت محمد مرسی در مصر، حمایت همه جانبه خود را از ارتش این کشور برای تغییر ساختارهای سیاسی اعلام کردند. اما به نظر می رسد برنامه های عربستان به همین جا ختم نخواهد شد.

به عقیده کارشناسان مسائل خاورمیانه، عربستان سعودی راهبردی گسترده تر را در دستور کار دارد که مبنای آن، ایجاد یک بلوک از دولت ها و ارتش های سنی مذهب در منطقه است که با جمع شدن حول محور ریاض، با قدرت شیعیان، یعنی ایران، عراق و لبنان به مقابله بپردازند.

شکل گیری این بلوک، می تواند موقعیت خاندان سعودی را در داخل عربستان تقویت کرده و فرایند گذار به نسل جدیدی از رهبران در این کشور را با کم مخاطره تر سازد. البته هرچند این برنامه به شکلی زیرکانه طراحی شده، در دل خود دارای مشکلاتی است که می تواند در نهایت تضعیف این کشور را به دنبال داشته است.

در تبیین این بحث، باید اشاره کرد که عربستان سعودی در یک دهه گذشته، شاهد دو ضربه مهم به امنیت خود بوده است. به گفته «ولی نصر»، نخستین ضربه هنگامی به این کشور وارد شد که ایالات متحده در سال 2003 با حمله به عراق، صدام را سرنگون کرد. این امر، اوج گیری قدرت شیعیان در عراق را به دنبال شد و ایران را تشویق کرد تا به بسط قدرت خود در منطقه اقدام کرده و درصدد تشکیل «هلال شیعی» برآید. ضربه دوم، قیام های مردمی در منطقه است که اساس حکومت های اقتدارگرا را تهدید می کند.

آل سعود، حرکت به سمت دموکراسی را نه ناگزیر می دانند و نه مطلوب. از دیدگاه وهابیت، دموکراسی با خود سکولاریسم، فردگرایی و آشوب را به دنبال خواهد داشت. از همه مهمتر، دموکراسی تهدیدی را متوجه سلسله آل سعود می کند که از دید خودشان، طبیعی و مشروع است.

ریاض نسبت به عدم حمایت واشنگتن از حسنی مبارک از آمریکا ناخشنود است. «گریگوری گاوس»، پژوهشگر ارشد موسسه بروکینگز معتقد است که ریاض و واشنگتن به شدت بر سر قضیه دموکراسی در خاورمیانه، دچار اختلاف شده اند. علاوه بر این، با افزایش تولید نفت در آمریکا، اهمیت عربستان برای این کشور کاهش می یابد.

در نتیجه، عربستان سعودی اکنون با سه معضل روبروست: قدرت ایران و متحدان شیعه اش در عراق، سوریه و لبنان؛ تقاضای فزاینده برای ایجاد حکومت مردمی، چه در داخل و چه از خارج؛ و روابط رو به افول با ایالات متحده که از دهه 1940 تاکنون، به عنوان تضمین کننده امنیت عربستان سعودی عمل کرده است. در نتیجه، عربستان تلاش دارد راهبرد جدیدی را برای مواجهه با این سه مسئله تدوین نماید.

عربستان سعودی خواستار ایجاد یک نظم خاورمیانه ای جدید است که در آن، نفوذ ریاض از نفوذ واشنگتن پیشی بگیرد. عنصر کلیدی این طرح، دولت های اقتدارگرایی هستند که بر ارتش هایی قدرتمند و مذهبی غیرمنعطف تکیه دارند و هر دوی این موارد، از سوی سعودی ها تأمین می شود.

عربستان سعودی و دیگر پادشاهی های عرب نمی توانند ارتش های قوی تربیت کنند؛ اما می توانند با یکدیگر متحد شده و ضمن پرداخت مبالغ کلان به کشورهای دارای تخصص در عرصه نظامی، از آن ها بخواهند که این کار را برایشان انجام دهند.

پیش از وقوع ناآرامی ها در سوریه، مأموران سری سعودی نزد بشار اسد رفته و به وی پیشنهاد کردند در ازای دریافت کمک های هنگفت، روابط خود با ایران را قطع کند. اما بشار موافقت نکرد. اکنون عربستان سعودی با پول و اسلحه از شورشیان مخالف اسد حمایت می کند. ریاض خواشتار ایجاد یک دولت سنی مذهب در سوریه است که ارتشی قوی و حرفه ای، درست مثل ارتش بشار اسد را در اختیار داشته باشد.

در حال حاضر، نیروهای مخالف اسد دچار شکست هایی شده و وضعیت در سوریه به بن بست رسیده است. این امر برای ریاض ناامیدکننده است. اما حتی یک جنگ طولانی مدت در سوریه نیز از این جهت که به زعم سعودی ها می تواند سبب تضعیف محور شیعه شود، امری مطلوب به شمار می رود.

در مصر نیز راهبرد ریاض کاملاً مشخص است. در زمان حکومت اخوان المسلمین، ریاض کمک های خود را به مصر قطع کرد و بلافاصله پس از سقوط مرسی، با پرداخت 12 میلیارد دلار کمک به ارتش و دولت جدید مصر (در مقابل کمک 1.5 میلیارد دلاری معمول آمریکا)، باعث شد جذابیتش برای ارتشیان مصری بسیار بیش از آمریکا باشد.

شکل دهی به بلوکی از دولت ها و ارتش های سنی، می تواند ریاض را در راستای رسیدن به سه هدف یاری کند:

نخست؛ عربستان می تواند به تضمین کننده نظامی ثبات در منطقه تبدیل شود. وجود نیروی سرکوبگر غالب در پادشاهی های منطقه، چشم انداز وقوع خیزشی مردمی در داخل عربستان و دیگر کشورهای منطقه خلیج فارس را کاهش خواهد داد.

دوم؛ عربستان سعودی برای مقابله با ایران و عراق و به طور کلی محور شیعی، ارتش های مصر و نیز سوریه پس از اسد را نیز در اختیار خواهد داشت. بر این اساس، چشم انداز حمله احتمالی ایران به عربستان – امری که آمریکا آن را کاملاً غیرمحتمل می دانند اما از دید ریاض احتمالش وجود دارد – دیگر چندان نگران کننده نخواهد بود. در این مسیر، این احتمال نیز وجود خواهد داشت که مناطق سنی مذهب عراق که اکنون در پی خودمختاری هستند، به طور کلی از مرکز جدا شده و خود را به ریاض نزدیک کنند.

سوم؛ تشکیل چنین بلوک سنی، یک دستاورد بین المللی بزرگ برای عربستان خواهد بود و پرستیژ بین المللی که خاندان سعودی به شدت در پی آن است را به آن ها اعطا خواهد کرد. این امر به ویژه از آن جهت اهمیت دارد که منتقدان، خاندان سعودی را به منفعل بودن و وابستگی صرف به قدرت های غربی متهم می کنند.

اما باید توجه داشت که این نقشه سعودی ها، نقطه ضعف هایی جدی نیز به همراه دارد و در صورت بروز تحول – امری که در خاورمیانه هر روزه اتفاق می افتد – می تواند به تهدیدی برای خود آن ها تبدیل شود:

نبرد سوریه، عرصه درگیری و فعالیت ستیزه جویان تندرویی شده که به همان اندازه که با بشار اسد و شیعیان مخالفند، با عربستان سعودی نیز مشکل دارند. فارغ از اینکه این ستیزه جویان در کنار زدن اسد موفق شوند یا خیر، ممکن است دیر یا زود سر از شبه جزیره عربستان درآورده و به مبارزه با خود سعودی ها بپردازند.

علاوه بر این، اقدامات اخیر ارتش مصر در کنار زدن اخوان المسلمین با حمایت عربستان، می تواند به خشونت های لجام گسیخته و حتی جنگ داخلی منجر شود. به این ترتیب، به جای دولت ها و ارتش های وابسته به خود، ممکن است عربستان سعودی با گروه های شبه نظامی مخالف خود مواجه شود.

هر عملی، عکس العملی به همراه دارد و بسیاری از کشورها با نیات ریاض مخالفند. ایالات متحده و اتحادیه اروپا، از هم اکنون نگرانی خود را نسبت به اوضاع مصر ابراز کرده اند. علاوه بر این، آنچه در محاسبات ریاض لحاظ نشده، اقدامات رژیم اسرائیل است که به احتمال زیاد، تلاش خواهد کرد برای ضعیف نگه داشتن همسایگان خود (سوریه و مصر)، آن ها را از عربستان دور نگه دارد. راهبرد ژئوپلیتیک عربستان سعودی، می تواند به جنگ های طولانی منجر شود که خصومت ها را متوجه این کشور کرده، متحدان دیرپایش را متفرق کرده و منابع مالی این کشور را تحلیل ببرد.      

 

 

 

    جزییات فعالیت جاسوسی انگلیس در خاورمیانه  
  کد خبر: ۳۴۰۲۰۹ تاریخ انتشار: ۰۱ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۷:۴۳ برخی از اسناد فاش شده به دست ادوارد اسنودن نشان می‌دهد، دولت انگلیس بر روی پایگاه جاسوسی اینترنتی در خاورمیانه که بخشی از پروژه 1.5 میلیارد دلاری آمریکا است، کار کرده است.به گزارش ایسنا، بر اساس اسناد افشا شده ادوارد اسنودن، مقاطعه‌کار سابق آژانس امنیت ملی آمریکا که توسط روزنامه ایندیپندنت منتشر شد، این پروژه محرمانه نظارت بر فضای اینترنت که همچنان فعال است، توسط مقر ارتباطات دولت انگلیس اداره می‌شود و به رهگیری و جمع‌آوری ایمیل‌ها، مکالمات تلفنی و داده‌های اینترنتی می‌پردازد.این پایگاه اطلاعاتی می‌تواند داده‌های ماهواره‌ای و کابل‌های فیبر نوری زیر دریا را که از خاورمیانه عبور می‌کنند، رهگیری کند. این داده‌ها سپس در رایانه‌های بسیار بزرگی کپی می‌شوند و برای تحلیل به مقر ارتباطات دولت انگلیس ارسال می‌شوند و بعد از ‌آن با آژانس امنیت ملی آمریکا به اشتراک گذاشته می‌شوند.
دولت لندن می‌گوید، این پایگاه جاسوسی اینترنتی برای جنگ علیه تروریسم غرب ضرورت دارد و به مقام‌های اطلاعاتی کمک می‌کند تا در صورت حملات احتمالی زودتر از موعد مقرر هشدار دهند.منابع اطلاعاتی انگلیس بر این عقیده اصرار دارند که این پایگاه برای کنترل امنیت، اقدامات تروریستی و جرایم سازماندهی شده مورد استفاده قرار می‌گیرد.

در مقاله منتشر شده در روزنامه ایندیپندنت به محل دقیق این پایگاه اشاره نشده است. البته دولت لندن همچنان نگران افشای محل این پایگاه است.این پایگاه بخشی از پروژه 5 / 1 میلیارد دلاری جاسوسی آمریکا با نام محرمانه "Tempora" است که بر اساس آن دولت‌های درگیر به رهگیری داده‌های دیجیتال در سراسر جهان می‌پردازند.

این پایگاه در خاورمیانه پس از امضای آن به دست دیوید میلیبند، وزیر امور خارجه وقت انگلیس ایجاد شده است. این اقدام به مقر ارتباطات دولت انگلیس اجازه داد تا به کنترل، ذخیره و تحلیل داده‌ها بپردازد که از طریق کابل‌های فیبر نوری به انتقال داده‌های اینترنتی در سراسر جهان می‌پردازد.این مجوزها برای انجام کنترل و تحلیل داده‌های اینترنتی هر شش ماه یکبار تمدید و بررسی می‌شوند و وزیران دولت لندن اختیار دارند تا آنها را تغییر دهند.  

 



  درباره افراد خطرناکی که منطقه را تهدید می کنند!
 
  مغز متفکر این اقدامات خیرت الشاطر و محمود عزت هستند. خیرت الشاطر که به عنوان یکی از افراد ثروتمند مصر وظیفه تامین مالی این عملیات را بر عهده دارد. باید گفت که این جماعت پس از رهبر شدن محمود عزت بسیار خطرناک‌تر شده‌اند. کد خبر: ۳۴۰۱۴۷ تاریخ انتشار: ۰۱ شهریور ۱۳۹۲ - ۰۹:۵۸ در سال 2005 و پس از پیروزی حماس در انتخابات فلسطین و به عبارت بهتر پس ازکنترل باریکه غزه در ژوئن سال 2007 توسط حماس، در یک توافق مخفیانه میان این جنبش و اخوان مصر، تصمیم گرفته می‌شود که برخی از اعضای اخوان برای آموزش نظامی به غزه بروند و خود را برای روز مبادا آماده کنند.

به گزارش «تابناک»، در طرحی که در دوره مبارک ریخته شد، قرار بر آن بود تا اخوان کنترل کامل صحرای سینا را به دست بگیرد، اخوانی‌ها انبارهای بزرگ سلاح را در این منطقه تدارک دیدند و شروع به جذب هزاران نفر از ساکنان سینا کردند. دلیل عمده آنها برای انتخاب صحرای سینا:

1- داشتن عقبه نظامی مانند حماس.
2- اندک بودن نیروی نظامی مصری در این منطقه –حداکثر 1200 نفر و آن هم نیروی پلیس که سنگین‌ترین تجهیزات آنها تیربار و آر.پی.جی بود.
3- طبیعت سخت منطقه، شامل کوهستان‌های دور افتاده و بیابان‌های لم یزرع.
4- بزرگ بودن صحرای سینا، بیش از 60 هزار کیلومتر مربع، به اندازه امارات متحده عربی و یا همین خوزستان خودمان که کنترل آن را سخت می‌کرد.
5- وجود عشیره‌هایی با زندگی مسلحانه و قاچاق مواد مخدر.
6- هم مرزی با فلسطین اشغالی، دسترسی به دریای سرخ و شبه‌جزیره عربستان و ...


محمد عزت ابراهیم

اخوان با هم‌پیمانی با سازمان جهاد اسلامی ترتیبی داد تا در صورت لزوم صدها نفر از این افراد وارد منطقه سینا شوند، مرسی دستور داد بسیاری از زندانیان جریان سلفی از زندان آزاد شوند تا به صحرای سینا اعزام شوند. خود او دو هفته مانده به سقوطش، آنها را در ورزشگاهی جمع کرد تا اتحاد اخوان و سلفی‌های تندرو را اعلام کند.

اما شروع تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا و سرنگونی مبارک، همه نقشه‌های اخوان را تغییر داد. شروع جنگ در سوریه باعث شد تا صدها نفر از آموزش دیده برای نبرد راهی این کشور شوند که این مساله با پیروزی محمد مرسی روند تندتری به خود گرفت و تنها نیرویی بین 600 تا یک هزار نفر در این منطقه بماند که آنها نیز وظیفه محافظت از انبارهای سلاح را بر عهده داشتند.

پس از سرنگونی مرسی، روند بازگشت نیروهای نظامی آموزش دیده اخوان به صحرای سینا شدت گرفت و چند گروه از آنها با کمک ترکیه از سوریه خارج شدند و راهی مصر شدند و به همین دلیل دولت موقت مصر به شدت مسافران هواپیماهای مسیر ترکیه – مصر را به شدت کنترل می‌کرد و برای مدتی از ورود مسافر از سوریه ممانعت به عمل آورد.


خیرت الشاطر

در این میان القاعده مصر نیز وارد عمل شد و تعدادی از نیروهای خود را از لیبی و تونس فراخواند تا به کمک اخوان بیاید که تعدادی از آنها در درگیری‌های شهر قاهره به هلاکت رسیدند و همین افراد تصاویر بن لادن و ایمن الظواهری را بالا بردند و به صورت رسمی از مسلحانه شدن درگیری اخوان و دولت مصر خبر دادند.

مغز متفکر این اقدامات خیرت الشاطر معاون رهبر اخوان و محمود عزت رهبر فعلی و موقت اخوان بودند و مرسی در طول یک سال حکومتش تلاش کرد تا آنها رفتاری کنترلی داشته باشند. اولین اقدام آنها چند هفته پس از به قدرت رسیدن مرسی، حمله به نیروهای امنیتی مصر و کشتن تعدادی نظامیان در صحرای سینا بود. این اقدام بهانه‌ای شد تا مرسی علاوه بر برکناری رئیس سازمان اطلاعات مصر، برخی از ژنرال های مصری را هم برکنار کند و به زعم خود یک ژنرال آرام و وفادار را فرمانده ارتش کند.


در این تصویر که به نشست اخوان با حماس در 2011 بازمی‌گردد، علاوه خیرت الشاطر،
محمود عزت و محمد مرسی و چهره های کلیدی اخوان، خالد مشعل نیز دیده می‌شود

اکنون پس از سرنگونی مرسی، صحرای سینا جولانگاه القاعده و سازمان جهاد اسلامی شده است. ارتش مصر پس از دستگیری محمد الظواهری برادر ایمن الظواهری و رئیس سازمان جهاد اسلامی اعترافات مهمی از وی گرفته است که برخی از رسانه‌های مصری بخش‌هایی از آن را منتشر کرده‌اند.

خیرت الشاطر که به عنوان یکی از افراد ثروتمند مصر وظیفه تامین مالی این عملیات را بر عهده داشت، کمکی 25 میلیون دلاری به الظواهری کرد تا بتواند برخی از نیروهای فعال را با کمک برادرش از افغانستان، پاکستان و سوریه راهی سینا کند.

طرح جنون آمیز اخوان برای وارد کردن مصر به جنگ با اقدام پیشگیرانه مردم و ارتش مصر ناکام ماند، اما باید گفت که این جماعت پس از رهبر شدن محمود عزت بسیار خطرناک‌تر شده‌اند و مصر روزهای سختی را در پیش خواهد داشت.   گزارش 'مشرق' از مواضع صهیونیست‌‌های آمریکا؛ مخالفان عادی‌سازی روابط واشنگتن ـ تهران +تصاویر
 
  اعمال فشار و تحریم علیه ایران، تهدید و تشویق به حمله نظامی، امنیتی‌کردن پرونده هسته‌ای، مخالفت با هرگونه مذاکره منصفانه با ایران و.. جزء وظایف و مأموریت‌های سه نهاد ضدایرانی در آمریکاست. برای آشنایی با این سه نهاد صهیونیستی، با گزارش "مشرق" همراه باشید. گروه بین الملل مشرق - اعمال فشار بر ایران اعم از تصویب و افزایش تحریم های اقتصادی، ترغیب به حمله نظامی، امنیتی کردن پرونده هسته ای، مخالفت با هرگونه مذاکره منصفانه با ایران و.. جزء وظایف و مأموریت‌های «سازمان صهیونیست آمریکا»، به رهبری مورتون‌ ای کلین، «کمیته یهودیان آمریکا»، به ریاست دیوید هریس و «مؤسسه یهودی برای امنیت ملی آمریکا» به ریاست میخائیل ناچمن و اریک ادلمن بوده و از طریق آنان هدایت می شود.
 

لابی‌های صهیونیستی حامیان خود را برای پیشبرد اهداف خود تجهیز می کنند

یکی از ویژگی‌های بارز سیاست و حکومت در آمریکا، حضور گروههای مختلف فشار در نهادهای مختلف این کشور است. کنگره اعم از سنا و مجلس نمایندگان، دادگاه‌ها، کاخ سفید، رسانه‌ها، احزاب و...بستر فعالیت گروههای مختلفی است که به فراخور اهداف و منافع خود در این نهادها اعمال نفوذ می کنند. قوانین آمریکا مبتنی بر قانونی بودن فعالیت این گروهها، نه تنها فعالیتهای آنها را تسهیل می کند بلکه نقش آنان را بسیار پررنگ و قابل ملاحظه کرده است به گونه ای که عدم توجه به رویه گروه‌های فشار، تبیین و تحلیل تصمیمات، سیاست‌ها و خط مشی‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در آمریکا را با اخلال روبرو می‌کند.
 
یکی از مهم‌ترین گروه‌های فشار در عرصه سیاست آمریکا، لابی‌های مهم حامی رژیم اسرائیل است. این لابی‌های صهیونیستی که اکثر اعضای آنها را یهودیان حامی صهیونیسم در آمریکا تشکیل می‌دهند، در نهادهای مختلف آمریکا نفوذ کرده و با استفاده از طیف وسیعی از سرمایه‌داران و فعالان اقتصادی و نیز سیاستمداران کارکشته خود، منافع و اهداف رژیم اسرائیل را در عرصه‌های مختلف بین‌المللی و داخلی پیش می‌برند.

جالب توجه است که اقدامات و دخالت های این لابی‌های مهم صهیونیستی در سیاست و حکومت آمریکا موجب اعتراض کارشناسان، سیاستمداران و افکار عمومی آمریکاییان است به گونه ای که مقالات و کتاب‌های قابل ملاحظه‌ای در اعتراض به این روند به نگارش درآمده که در میان آنها می توان به «لابی اسرائیل در آمریکا» اشاره کرد که توسط استفان والت و جان میرشایمر دو تن از  تحلیلگران و صاحبنظران آمریکایی در حوزه روابط بین‌الملل نوشته شده است.
 

کتاب لابی اسرائیل در آمریکا اثر استفان والت و جان میرشایمر

آنها در زمینه تأثیرگذاری لابی های صهیونیستی بر سیاست‌های خارجی آمریکا می‌نویسند: «سخاوتمندی و گشاده‌دستی خارق‌العاده آمریکا در مورد اسرائیل، در صورتی که این کشور یک متحد استراتژیک مهم برای آمریکا محسوب می‌شد یا دلایل اخلاقی محکمی برای این عمل وجود داشت، توجیه‌پذیر بود؛ اما هیچ یک از این دو منطق در مورد اسرائیل صادق نیست.» آنها دلایل استراتژیک زیر را برای استدلال خود عنوان می‌کنند:

1- حمایت از اسرائیل برای آمریکا، بسیار پرهزینه است و موجب ایجاد اشکال بر سر راه روابط آمریکا با جهان عرب می‌شود.

2- آسیب‌پذیری اسرائیل در جنگ علیه تروریسم و برخورد با رژیم‌های خودسر منطقه، نقطه ‌ضعف آمریکا محسوب می‌شود.

3- این که گفته می‌شود تهدیدهای تروریستی مشابه موجب اتحاد آمریکا و اسرائیل شده است، دارای منطقی وارونه است: آمریکا به دلیل حمایت بیش از حد از اسرائیل، در معرض تهدیدهای تروریستی قرار گرفته است و نه برعکس.

4- رژیم‌های به اصطلاح خودسر منطقه، تهدیدی مستقیم برای منافع حیاتی آمریکا محسوب نمی‌شوند، بلکه در عوض تهدیدی جدی برای اسرائیل به شمار می‌روند.

5- اسرائیل اکنون یکی از قدرت‌های نظامی برتر منطقه است و علاوه بر این که توان نظامی متعارف آن از همسایگانش بسیار برتر است، تنها کشور منطقه محسوب می‌شود که به سلاح‌های هسته‌ای مجهز است.

 

در واقع ‌ابی های صهیونیستی یکی از اجزای لاینفک سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران محسوب می شوند. این شبکه های درهم تنیده صهیونیستی از سوی اسرائیل مأموریت دارند تا بخشهای مختلف ساختار سیاسی آمریکا را با خود همراه کرده و ایران را از جنبه های مختلف تحت ف‌شار قرار دهند.

قدرت این لابی‌ها در حدی است که سیاستمداران آمریکایی مخالف خود را نیز از راه‌های مختلف تحت فشار گذاشته و اجازه تصمیم مستقل و حتی در راستای منافع ملی آمریکا را به آنها نمی دهند. آنان با هر گونه رویکرد منصفانه در مقابل ایران مخالفت کرده و تلاش می‌کنند تا ایران را یکی از تهدیدات جهانی معرفی کنند. اعمال فشار بر ایران اعم از ترغیب به حمله نظامی، تحریم های اقتصادی، امنیتی‌کردن پرونده هسته‌ای، مخالفت شدید با هرگونه مذاکره منصفانه آمریکا با ایران و.. جزء وظایف و مأموریت‌های آنان در چندساله اخیر بوده است. 

‌به‌رغم اهمیت و نقش قابل ملاحظه این لابی‌های صهیونیستی، اما مشخصات و اقدامات آنان در هاله‌ای از ابهام مانده است. بنابراین در این گزارش تلاش می‌شود که مهم‌ترین لابی‌های مهم صهیونیستی که بسیاری از سیاستهای آمریکا در قبال ایران را رقم می‌زنند، به صورت مستدل معرفی شوند.
کمیته یهودیان آمریکا(American Jewish Committee)
 

آرم کمیته یهودیان آمریکا

کمیته یهودیان آمریکا یکی از مهمترین لابی‌های صهیونیستی آمریکاست که با گسترش فعالیت در کشورهای مختلف، زیرشاخه‌ها و زیرمجموعه‌های درهم‌تنیده‌ای را به وجود آورده است. فعالیت این لابی در سال 1906 میلادی آغاز شد. این سازمان همچنین ادعا می‌کند: «پس از صد سال از تأسیس این سازمان ما بر آنیم تا از همه اقلیت‌های جهان حمایت کنیم. تقویت امنیت و آرامش زندگی یهودیان در آمریکا و سایر نقاط جهان از اولویت‌های مأموریت ما بر مبنای دلیل آغازین تأسیس این سازمان است.» رئیس این سازمان در حال حاضر رابرت المان (Robert Elman) و مدیر امور اجرایی آن را دیوید هریس (David A. Harris) بر عهده دارد.
 

شعار کمیته یهودیان آمریکا: تلاش برای امنیت اسرائیل و جهان آزاد از خطر تروریسم هسته‌ای ایران

امنیت رژیم صهیونیستی و افزایش قدرت این رژیم مهم‌ترین اولویت این لابی را تشکیل می‌دهد. این سازمان برای دستیابی به این هدف، یکی از بازوان قدرتمند و بانفوذ رژیم صهیونیستی در آمریکا و نیز در سطح جهانی محسوب می‌شود. در واقع این سازمان صهیونیستی عملاً بازوی دیپلماتیک صهیونیسم بین‌الملل است.

سازمان صهیونیستی کمیته یهودیان آمریکا به صورت ظاهری از جمعیت های مهاجران در آمریکا و سایر نقاط تحت پوشش خود به منظور فریب افکار عمومی حمایت می‌کند. در واقع این سازمان بر آن است تا خود را به عنوان یکی از سازمان‌های بزرگ مرتبط با رژیم صهیونیستی بشناساند که ایده‌های بشردوستانه را پی می‌گیرد و از این طریق به اعتبار صهیونیست‌ها و رژیم صهیونیستی بیفزاید.

کمیته یهودیان آمریکا یکی از گسترده‌ترین لابی‌های صهیونیستی جهان از نظر تعداد زیرمجموعه‌ها و مناطق تحت پوشش است. نیویورک تایمز از این سازمان به عنوان «غول سازمان‌های یهودی آمریکا» نام می‌برد. کمیته یهودیان آمریکا در اکثریت ایالات آمریکا دفاتر خود را مستقر کرده است. این سازمان صهیونیستی همچنین دارای 9 دفتر بین المللی در کشورهای فرانسه، کانادا، برزیل، آلمان، ایتالیا، جنوب شرق آسیا، سوئد، هند و رژیم صهیونیستی است و در کنار این دفاتر، سازمانهایی را به عنوان شاخه های زیر مجموعه خود در حیطه های موضوعی مانند روابط بین فرقه ای، امور بین المللی، مسائل حقوق بشر، روابط یهودیان آمریکا با اسرائیل، امور حقوقی و ملی، امور مالی و حسابرسی، روابط عمومی، مسائل توسعه و.... برای اهداف صهیونیستی خود سازماندهی کرده است.
 

دیوید هریس رئیس کمیته یهودیان آمریکا

 دیوید هریس یکی از صهیونیست های پرآوازه جهان است که از سال 1979 وارد کمیته یهودیان آمریکا شد. هریس از سال 1990 مدیر اجرایی این لابی صهیونیستی را بر عهده دارد. سخنرانی های وی برای اعمال فشار و افزایش تحریم ها علیه ایران یکی از اقدامات مداوم و بی وقفه این صهیونیست آمریکایی است. وی در بیانیه اخیر خود می گوید: « ما در کمیته یهودیان آمریکا مأموریت داریم که مانع دستیابی ایران به قابلیت تولید سلاح هسته ای شویم و همچنین باید تمام تلاش خود را در پیشبرد همکاری آمریکا با اسرائیل مخصوصاً در شرایط بی ثباتی خاورمیانه انجام دهیم.»
 
جان کری هنگام سخنرانی در مجمع کمیته یهودیان آمریکا

لابی های بزرگ صهیونیستی به منظور نزدیکی بیشتر همیشه مقامات آمریکایی را به کنفرانسها و سخنرانی های خود دعوت می کنند.

کمیته یهودیان آمریکا یکی از پیچیده ترین روابط سیاسی را با مقامات آمریکا دارا می باشد. دیوید هریس در سال 2012 در یک سخنرانی به مناسبت پیروزی اوباما در انتخابات ریاست جمهوری به این امر اذعان کرده و گفت: «کمیته یهودیان آمریکا بیش از یک قرن است در کنار رؤسای جمهور آمریکا ایستاده است، همانگونه که در صد و سیزدهمین دوره کنگره نیز حضور دارد و با همکاران مذهبی و قومی خود در بسیاری از بخشهای کشور در حال همکاری است.»
 

دیوید هریس رئیس کمیته یهودیان آمریکا در جلسات متداوم با نتانیاهو

این سازمان در راستای اهداف صهیونیستی خود با مقامات ارشد کشورها و دولتهای مختلف دیدار می کند و در تلاش است تا روابط خود را با کشورهای مختلف هر چه بیشتر گسترش دهد. جدا از کشورهای اروپایی، کشورهای آسیایی و حتی آفریقایی برای این سازمان بزرگ صهیونیستی بسیار حائز اهمیت است. به عنوان نمونه کمیته یهودیان آمریکا در سالهای اخیر تلاش بسیاری برای نفوذ به هند در پیش گرفته است.

جالب توجه است که این لابی صهیونیستی در نهادهای مهم بین المللی مانند سازمان ملل نیز به صورت فعال حضور داشته و از سال 1990 هیئتی را به صورت ثابت برای اهداف خود مستقر کرده است. مأموریت این هیئت، لابی و برقراری ارتباط در راستای منافع کمیته یهودیان آمریکا با کشورهای عضو سازمان ملل است. کمیته یهودیان آمریکا همچنین همایش ها، سخنرانی ها و کمپین های بسیاری را در راستای اهداف خود برگزار می کند. کنفرانس های سالانه متشکل از نمایندگان کمیته یهودیان آمریکا از سراسر جهان، یکی از برنامه های ثابت این سازمان است که در آن هماهنگی سیاستها و توجیه دستورات به انجام می رسد.

سازمان صهیونیست آمریکا(Zionist Organization of America)
 

آرم سازمان صهیونیست آمریکا
سازمان صهیونیست آمریکا در سال 1897 تأسیس شد. این لابی مهم در معرفی خود ادعا می کند: «سازمان صهیونیست آمریکا یکی از با سابقه ترین سازمانها است که سراسر آمریکا و اسرائیل، به وسیله شعبات آن پوشش داده می شود.» اگرچه این سازمان، میدان فعالیت های خود را آمریکا و رژیم صهیونیستی معرفی می کند، اما در کشورها و مناطق دیگر و نیز سازمانهای بین المللی مشغول فعالیت است.

 
آبراهام فاکسمن رئیس سازمان صهیونیست آمریکا

سازمان صهیونیست آمریکا در حال حاضر در حدود  30 هزار عضو رسمی از سراسر آمریکا به ویژه شهرهای بزرگ مانند شیکاگو، نیویورک، میامی، فیلادلفیا، نیوجرسی و...دارد. مورتون ای کلین یکی از صهیونیست های پرآوازه آمریکا نیز ریاست کنونی آن را عهده دار است.

وی یکی از بزرگترین مخالان سرسخت بهبود روابط آمریکا با ایران بوده و اقدامات بسیاری در راستای اعمال فشارهای بیشتر بر ایران انجام داده است. ایراد سخنرانی های آتشین در اعتراض به حامیان کنگره ای ایران که با سیاست های سختگیرانه آمریکا مخالفت می کنند، ترسیم تصویر ساختگی از خطرات و تهدیدات امنیت جهانی از سوی ایران، بیانیه های مداوم، رصد وقایع ایران برای بهره گیری از آن در راستای افزایش فشارها و...جزء اقدامات همیشگی این صهیونیست بزرگ است.
 

آبراهام فاکسمن در دیدار با محافل سرمایه داری یهودیان در آمریکا

سازمان صهیونیست آمریکا در توضیح مأموریت های خود ادعا می¬کند: «مأموریت اصلی سازمان صهیونیست آمریکا، آموزش در رسانه ها، مدارس، دانشگاهها و نیز ارتقای آگاهی سیاستمداران و مقامات منتخب در مورد حقیقت جنگ اعراب با اسرائیل است. این سازمان همچنین برای تقویت روابط آمریکا و اسرائیل تلاش می کند.

حمایت از یهودیان کشورهای مختلف و محافظت آنها از تعصبات  یهودستیزانه، یکی دیگر از مأموریت های ما به شمار می رود.» این لابی مهم اسرائیلی می افزاید: «سازمان صهیونیست آمریکا از آغاز تأسیس تا کنون برای دفاع از یهودیان و دولت اسرائیل، مبارزه می کند.» سازمان صهیونیست از شیوه های زیر به عنوان کانال های فعالیت خود نام می برد: «فعالیت های آموزشی، فعالیت های عمومی، لابیگری و فعالیت هرروزه در کنگره، نظارت بر رسانه ها، متون ، کتابها و نیز دانشگاهها»
 

سازمان صهیونیست آمریکا راهپیمایی و میتینگ های سیاسی را علیه خط مشی های ضداسرائیلی آمریکا برگزار می کند و از طریق فشار بر نهادهای مختلف و جنجال رسانه ای مانع تصویب هر گونه تصمیم مغایر با منافع خود می شود.

این سازمان برای پیشبرد اهداف خود، شیوه های دیگری را نیز در عمل دنبال می کند. به عنوان نمونه این سازمان صهیونیستی ادعا می کند: «ما تنها سازمانی هستیم که به این شدت با خشونت اعراب و فلسطینی های تندرو  مبارزه می کند، در واقع ما از قربانیان آمریکایی تروریسم و خشونت اعراب و فلسطین حمایت می کنیم. به این دلیل تمام تلاش خود را برای حذف حامیان خشونت و ترور انجام می دهیم.»
 


کنگره آمریکا یکی از عرصه های فعالیت این سازمان مهم صهیونیستی به شمار می آید. مورتون ای کلین در مورد لابی گریهای قدرتمند خود در کنگره اظهار می کند: « سازمان صهیونیست آمریکا یکی از نقش های کلیدی برای مبارزه با تروریسم را در کنگره داراست. از این طریق ما اهدافی مانند تلاش برای وحدت بیت المقدس تحت نظارت کامل اسرائیل، جنگ با حماس و فتح و اعمال تحریم علیه کشورهای دشمن مانند ایران را پیگیری می کنیم.»
 

صهیونیست های تندرو، بدنه سازمان صهیونیست آمریکا را تشکیل می دهند.

اقدامات سازمان صهیونیست آمریکا در مراکز آموزشی نیز بسیار قابل توجه است. این لابی صهیونیستی می نویسد: «یکی از اهداف ما خنثی سازی تبلیغات اعراب در مدارس و دانشگاهها است. به این دلیل ما به صورت منظم، دانش آموزان و دانشجویان را به اسرائیل برده و جوانان یهودی را برای رهبری و وظایف آینده، آموزش می دهیم.» یکی دیگر از اقدامات این سازمان ایجاد مراکزی با عنوان «مراکز قانون و عدالت» در دادگاههای آمریکاست. خود این سازمان در این باره ادعا می کند: «ما این مراکز را برای دفاع و حمایت از منافع یهودیان و اسرائیل در دادگاهها به وجود آورده ایم. گذرنامه برای افرادی که خواهان مهاجرت به اسرائیل هستند، مبارزه قانونی با وبسایت های مخالف اسرائیل، تلاش برای مجازات اقدامات آنتی سمیتیستی و... از جمله اهداف این مراکز، به شمار می آید.» سخنرانی ها و برگزاری نشست ها و همایش های مختلف در «کنیسه ها، کلیساها، روزنامه ها، جوامع مختلف قومی و مذهبی» در حمایت از رژیم صهیونیستی را باید یکی دیگر از اقدامات این سازمان صهیونیستی به شمار آورد.
مؤسسه یهودی امور برای امنیت ملی (The Jewish Institute for National Security Affairs) 

آرم مؤسسه یهودی برای امور امنیت ملی (جینسا)

سازمان صهیونیستی مؤسسه یهودی برای امور امنیت ملی (جینسا) یکی از تأثیرگذارترین لابی¬ها و اتاق های فکر صهیونیستی است که در پنتاگون فعالیت می کند. این لابی مهم در سال 1976 تأسیس شد. این سازمان ادعا می کند که هدف آن «حمایت از یک ارتش قوی در آمریکا، تقویت سیاستهای امنیت ملی و تحکیم روابط امنیتی آمریکا و اسرائیل و سایر دموکراسی های همفکر است.»
 

مقامات ارشد نظامی آمریکایی و اسرائیلی در همایش سالانه جینسا

این سازمان که در واقع لابی صهیونیست در وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) محسوب می شود، مأموریت های خود را این گونه عنوان می کند:

-«گسترش همکاریهای امنیتی آمریکا نه تنها با اسرائیل بلکه با تمامی کشورهای دموکراتیک همفکر

- متقاعد کردن جامعه دفاعی آمریکا به نقش مهم اسرائیل در امنیت غرب، منافع دموکراتیک آمریکا درخاورمیانه و مدیترانه

شعار این سازمان، «امنیت آمریکا، تقویت اسرائیل» است. این شعار به معنای القای تفکر مبتنی بر اشتراک حیطه امنیت در آمریکا و اسرائیل است، یعنی امنیت این دو، اگرچه دو دولت مجزا هستند اما شدیداً به هم وابسته است و به عبارتی با هم رابطه مستقیم دارد. لابی صهیونیستی جینسا در راستای تحقق اهداف و مأموریت های خود، برنامه های متعددی را دنبال می کند.

مهمترین این برنامه ها تدارک سفرهای ژنرالها و دریاسالاران ارتش آمریکا به اسرائیل است که هر ساله انجام می شود. این سفرها برای نظامیان ارشد آمریکا اعم از ژنرالهای بلندپایه، دریاسالاران و نظامیان بازنشسته ترتیب داده می شود تا پس از دیدارهای مستقیم این افراد از اسرائیل و بازدید از مرزها و مناطق استراتژیک و تعیین ژئوپلیتیک منطقه، نظرات آنها توسط سازمان جینسا به عنوان یک اتاق فکر صهیونیستی به نقشه ها و برنامه های نظامی تبدیل شود.
 

اریک آدلمن رئیس بخش "مقابله با ایران" سازمان صهیونیستی جینسا

میخائیل ناچمن و دیوید جاستمن به عنوان یکی از سرمایه داران بزرگ صهیونیست در آمریکا ریاست این لابی بزرگ صهیونیستی را بر عهده دارد. این لابی مهم صهیونیستی بخش مجزایی را با عنوان گروه ضربت در مقابل ایران، تشکیل داده است. رئیس کنونی این گروه را اریک ادلمن عهده دار است. وی معاون سابق وزیر دفاع آمریکا در دوره جرج بوش است.


برگزاری کلاسها و جلسات مشاوره ای با حضور مقامات ارشد ارتش اسرائیل در جینسا


مخالفت با هرگونه انعطاف در برابر روند پرونده هسته ای ایران، تشکیل جلسات مداوم با حضور کارشناسان نظامی برای تصمیم گیریهای جدید و اعمال فشارها علیه جمهوری اسلامی ایران و اجرای دستورات و اهداف اسرائیل در ارتش آمریکا جزء بارزترین وظایف این لابی مهم صهیونیستی است.  
    دیترویت، شهر ارواح؛ مرکز صنعت خودرو آمریکا چگونه از هم پاشید؟ +تصاویر
  کاپیتالیسم چگونه فرومی‌ریزد؟نماد رؤیای‌آمریکایی چگونه از درون متلاشی می‌شود؟ شهر صنعتی دیترویت چگونه ورشکسته شد؟ مرکز صنعت خودرو آمریکا چطور ازهم‌پاشید؟ آیا این فروپاشی مانند بیماری مسری به دیگرشهرهای آمریکا هم می‌رسد؟ با گزارش ویژه مشرق برای یافتن پاسخ این پرسش‌ها همراه شوید. گروه گزارش ویژه مشرق - آمریکا پس از حمله ۱۱ سپتامبر، تریلیون‌ها دلار برای جنگ‌هایی خرج کرد که تنها هدف آنها حفاظت از پایگاه قدرت صهیونیستها در اسرائیل و به بردگی کشاندن آمریکا زیر موجی از بدهی بود. ۱۱ سپتامبر اقتصاد آمریکا را نابود کرد. قبل از ۱۱ سپتامبر، اساسا هیچ کسری بودجه‌ای وجود نداشت. از ۱۱ سپتامبر، آمریکا به مرز ورشکستگی رسید. امروز، بدهی ملی رسمی آمریکا حدود ۱۷ تریلیون دلار است. این بدهی با میزان تقریبا دو میلیارد و ۵۰۰ هزار دلار در روز در حال افزایش است...
 

قبل از ۱۱ سپتامبر، اساسا هیچ کسری بودجه‌ای وجود نداشت.

1. گذشته خوب: نگاهی به دیترویت شش دهه قبل

همه چیز با هنری فورد آغاز شد؛ کسی که پی برد چگونه به کارگران خط مونتاژ کارخانه خود حقوق بدهد تا آنها هم قدرت خرید خودروهایی که می‌سازند را پیدا کنند. "هنری فورد" در دهه‌های اخیر توسط رسانه‌ها و محافل دانشگاهی جریان اصلی به عنوان فردی یهود ستیز به تصویر کشیده شده است.

 اما بنا به گفته کوین مک‌دانلد، استاد روانشناسی تکاملی، بیشتر ادعاهای فورد در مورد قدرت یهودیان در آمریکا دست کم تقریبا صحیح بوده اند. شهر دیترویت میزبان صنعت اصلی آمریکا یعنی صنعت خودروسازی بود. در قرن بیستم، خودرو برای آمریکایی‌ها آزادی و برابری به ارمغان آورد - یا دست کم وضعیت اجتماعی و اقتصادی در این کشور را به شدت بهبود بخشید.
 
همه چیز با هنری فورد آغاز شد؛
او شهر دیترویت را به میزبان صنعت اصلی آمریکا
یعنی صنعت خودروسازی تبدیل کرد


رشد اقتصادی ناشی از فروش خودرو در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۵۰ میلادی، شهر دیترویت را تبدیل به نمادی از موفقیت های سرمایه داری پس از بحران مالی بزرگ ۱۹۳۰ و جنگ جهانی اول و دوم (۱۹۴۵-۱۹۲۹) کرده بود.

دستمزدهای بالا برای کارگران صنعت خودروسازی به همراه امنیت و مزایای شغلی در آن روزها این شائبه را گسترش داده بود که سرمایه داری توانسته است یک "طبقه متوسط" کامل را به وجود آورد. طبقه ای که می توانست شامل سیاه پوستان نیز باشد. اشتغال در صنعت خودروسازی الهام بخش و نمونه ای برای سایر صنایع و مشاغل بود که در جستجوی "رویای آمریکایی" بودند.
 

موقعیت جغرافیایی شهر دیترویت در نقشه ایالات متحده آمریکا؛
 این شهر در ایالت میشیگان واقع شده است

کیفیت خوب شغلی در کارخانه های خودروسازی در دیترویت مرهون اتحادیه های کارگری و سرمایه گذاری مخصوصاً در دهه ی ۱۹۳۰ بود. به هر حال دیترویت تبدیل به شهری پرطراوت و با کلاس جهانی در طول دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ شده بود. در کنار این اقتصاد شکوفا، فرهنگ متمایز این شهر نیز باعث تاثیرگذاری عمیقی در فرهنگ آمریکایی شد که می توان به اثرات این فرهنگ بر موسیقی آمریکا اشاره کرد.

2. بررسی وضعیت: دیترویت چگونه ورشکسته شد؟

اعلام ورشکستگی شهر دیترویت ایالت میشیگان در دادگاه ورشگستگی زیر عنوان «فصل ۹» ثبت شد. «فصل ۹» نوعی از ورشکستگی است که نهادهای شهری از آن برای سازماندهی مجدد و آغازی نو استفاده می کنند. تحت این قانون همه اموال و داراییهای شهر زیر نظر یک مدیر موقت تعیین شده از سوی دادگاه ورشکستگی قرار می گیرد تا تجدید سازمان یافته فعالیت خود را در مسیری به سامان و درست ادامه دهد.
 

دیترویت در اثر انباشته شدن بدهی های زیاد و البته سوء مدیریت دست اندرکاران شهر
 رسما ورشکسته اعلام شد تا بزرگترین شهر ورشکسته در تاریخ آمریکا باشد
 که به چنین وضعیت وحشتناکی دچار می گردد

ورشکستگی دیترویت بر اساس قانون «فصل ۹» در فرصتی که می تواند از ۱ ماه تا ۳ ماه به طول انجامد توسط قاضی فدرال مورد بررسی قرار خواهد گرفت و اگر مورد تایید قرار گیرد، چند سال طول خواهد کشید تا دیترویت از زیر بدهیهای خود بیرون آید. قبلاً در سال ۱۹۹۴ اورنج کانتی در کالیفرنیا و در سال ۲۰۱۱ جفرسون کانتی آلاباما از این قانون برای تجدید ساختار شهر استفاده کردند.

در طول ۴۰ سال گذشته سرمایه داری رو به افول گذاشته است و شکست های خوارکننده آن با تبدیل دیترویت به بزرگترین شهر ورشکسته در تاریخ آمریکا به حضیض رسیده است. تصمیم گیران کلیدی در این شهر (یعنی سهامداران شرکت های "جنرال موتورز"، "فورد" و "کرایسلر" و به تبع آن هیئت مدیره ای که آن ها انتخابش می کنند) تصمیمات فاجعه انگیزی را برای این شهر گرفته اند. شکست در رقابت با سرمایه گذاران و خودروسازان اروپایی و ژاپنی باعث شد سهم خود در بازار را به نفع آن ها کاهش دهند.
 

در طول چهار دهه گذشته شاهد بروز این نتایج بوده ایم ولی سیستم سرمایه داری آمریکا یا توان مقابله با آن را نداشته است
 یا شاید هم در خواستن اینکه این معضلات را متوقف کند بی میل بوده است.
بنابراین شهر و طبقه متوسط آن را به حال خود رها کردند

خودروسازان آمریکا نتوانستند به طور مناسب و سریع نسبت به توسعه مدل های کم مصرف و دست یابی به فن آوری این قبیل خودروها عکس العمل مناسب نشان دهند و به جای اینکه تصمیمی شایسته برای عقب نماندن از رقابت بگیرند، شروع به بیرون بردن سایت های تولیدی خود به خارج از شهر دیترویت جهت کاهش دستمزدها و در نتیجه کاهش قیمت تمام شده تولیدی خود کردند.

شرکت های خودروسازی آمریکایی در رقابت با سایر خودروسازها شکست سنگینی خوردند و در ادامه، جابه جایی سایت های تولیدی آن ها به خارج از دیترویت دو نتیجه کلیدی اقتصادی به همراه داشت:
این کارخانه ها با این عمل زیرساخت های اقتصادی شهر دیترویت را عملاً نابود کردند. در نتیجه این تصمیمات اشتباه ضربه سختی را به طبقه متوسط آمریکا وارد نمودند. در طول چهار دهه گذشته شاهد بروز این نتایج بوده ایم ولی سیستم سرمایه داری آمریکا یا توان مقابله با آن را نداشه است یا شاید هم در خواستن اینکه این معضلات را متوقف کند بی میل بوده است. بنابراین شهر و طبقه ی متوسط اش را به حال خود رها کردند.
 

شهر دیترویت که به پاریس غرب، خیابان های عریض، ساختمان های عظیم و
 شهر خودروسازان بزرگ آمریکا مشهور بود، این روزها به زانو درآمده است

دستمزدهای واقعی در آمریکا در دهه  ۱۹۷۰ به بعد از روند صعودی خود بازمانده است و تاکنون نیز رشدی نداشته است. این در حالی است که افزایش بهره وری کارگران در طول این مدت باعث شده سود بیشتری به جیب کارفرمایان برود. افزایش بدهی های مصرف کنندگان و همچنین اضافه کاری آن ها این واقعیت را که "دستمزدهای واقعی بر مصرف بدون تغییر مانده اند" را چند سالی به تعویق انداخت.

 اما در سال ۲۰۰۷ ، با ساکن ماندن دستمزدهای واقعی و کاهش قدرت قرض گرفتن مصرف کنندگان، بحرانی طولانی و عمیق فرارسید. کارفرمایان در نتیجه بیکاری گسترده به امنیت و مزایای شغلی حمله ور شدند و سیاست هایی را که بخش عمومی در حمایت از طبقه ی متوسط در دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ بنیان نهاده بود را نابود کردند.

سرمایه گذاران صنعت خودروسازی جلودار حمله به طبقه متوسط شدند و دیترویت نمونه ای است از این روایت که با رکود و انحطاط اقتصادی در نتیجه این سیاست ها روبرو شده است. در بحران شدید اقتصادی از سال ۲۰۰۷ تاکنون جنرال موتورز و کرایسلر کمک های دولتی زیادی را دریافت کرده اند ولی شهر دیترویت این مزایا را دریافت نکرده است.

کارخانه های خودروسازی دستمزدها را به طور قانونی کاهش داده اند، و این در حالی است که دستمزدها مکفی و قابل اطمینان و متعادل در شهر دیترویت نتوانتسه است به حالت سابق خود بازگردد(حتی با وجود اینکه خودروسازان تولیدات و سود خود را به مقادیر مناسب گذشته نزدیک تر کرده اند). به این ترتیب شکست سرمایه داری با همکاری دولت فدرال آمریکا حاصل شد.
 

در بحران شدید اقتصادی حاکم بر آمریکا، جنرال موتورز و کرایسلر کمک های دولتی زیادی را دریافت کرده اند
 ولی شهر دیترویت این مزایا را دریافت نکرده است

3. علل ورشکستگی شهر دیترویت
کاهش تدریجی جمعیت شهر در شش دهه گذشته: دیترویت به عنوان چهارمین شهر بزرگ آمریکا در سال 1950 بود که دارای جمعیتی بالغ بر 1 میلیون و هشتصدهزار نفر بود. این جمعیت در 60 سال اخیر کاهش عجیب 60 درصدی را با خود به همراه داشت؛ به طوری که در سرشماری سال 2010 میلادی جمعیت این شهر 702 هزار نفر شده است و در این سه سال هم پیش بینی می شود جمعیت این شهر به 600 هزار نفر رسیده است. جمعیت کمتر به معنای پایه مالیاتی کوچکتر محسوب می شود اما مشکل واقعی این است که مسئولان حکومتی این شهر نتوانستند سیاستهایشان با بافت جمعیتی تطابق دهند. بالاترین نرخ بیکاری موجود در بین شهرهای اصلی هر ایالت آمریکا: این مورد هم به عنوان علت و هم نتیجه موقعیت فعلی جمعیتی به حساب می آید. دیترویت در یک چرخه باطل گرفتار شده است. موقعیتهای کم شغلی و هزینه های بالای شهری باعث شده است که کارفرمایان و صاحبان مشاغل از دیترویت به شهرهای دیگر نقل مکان نمایند. این بدان معناست که شغل کمتر باعث نابودی پایه مالیاتی شده و افراد بیکار را به ترک شهر ترغیب می نماید.  

دیدار اوباما با شهردار سابق دیترویت که با اتهامات عدیده ای در دوران شهرداری اش مواجه شد
 و پس از محکومیتش الان در زندان به سر می برد
بدهی عمومی 18 میلیارد دلاری: در سالهای اخیر اعلام ورشکستگی شهرهای مختلفی از آمریکا دیده شده است که مورد دیترویت در میان آنها یک شگفتی است. هنگامی که شهر مرکزی فالز در سال 2011 اعلام ورشکستگی کرد تنها 80 میلیون دلار بدهی داشت. شهرهای جفرسون کانتی، آلاباما هم که در همان سال اعلام ورشکستگی فصل 9 را کردند در حدود 4 میلیارد دلار بدهی داشتند. کوین اور (Orr)، مدیر اضطراری انتصابی دولت فدرال برای دیترویت در مورد بدهی شهر گفته است: «دیترویت چندین دهه بوده است که مسیر ورشکستگی را طی می نموده است. ما نمی توانیم این سطح از بدهی را با خود به همراه داشته باشیم».  

مقدار کل تفاوت بدهی های بخش بازنشستگی در ایالات متحده آمریکا
 ۲/۷ تریلیون دلار است که معادل ۱۷ % از تولید ناخالص داخلی این کشور می باشد

تعلق بخشی زیادی از بدهی ها به حقوق بازنشستگان کارکنان بخش عمومی (دولت): حدود 3 میلیلارد دلار از بدهی های صندوق بازنشستگی فاقد پشتوانه مالی است. اور (Orr) مدیر اضطراری دیترویت این اعداد را واقعی نمی داند و آن را نامعلوم در حالت فعلی توصیف کرده است. او با آمدنش وعده داده است که با پرداخت بدهی بازنشستگان، دیترویت را از ماندن در وضعیت فعلی خارج می کند. وجود کارمندان بخش عمومی دلیل بی مهری دولت و سایر نهادها به پرداخت هزینه های صندوق بازنشستگی شهر دیترویت: اگرچه جمعیت دیترویت در چند دهه گذشته کمتر شده است، اما بخش دولتی رشد همگون خود را حفظ نموده است. بنابر آمار دیترویت در سال 2011 بیش از 12 هزار کارمند داشت؛ دیترویت بیش از هر شهر هم اندازه در کشور دارای کارمند است. اگر این بخش از اقتصاد دیترویت را با شهری مثل ایندیاناپولیس مقایسه کنیم درخواهیم یافت که در دیترویت به ازای هر 55 ساکن شهر یک کارمند وجود دارد ولی برای شهر ایندیانا پولیس- که از لحاظ اقتصادی وضع بهتری نسبت به دیترویت فعلی دارد- به ازای هر 115 ساکن یک کارمند وجود دارد.  

آنچه که دیترویت را با مشکل مواجه کرده است ناتوانی در مدیریت صندوق های بازنشستگی در این شهر است.
پدیده ای که مانند بیماری واگیر دار ممکن است به کل ایالات آمریکا سرایت کند.
عدم کارآمدی مسئولان شهری (خصوصا مسئولان صندوق بازنشستگی): خبرگزاری رویترز در ماه آوریل سال جاری گزارش داد که چهار نفر متهم مالی در قضیه ورشکستگی دیترویت به شهر هاوایی در یک کنفرانس شرکت نمودند که همه هزینه های سفر آنها – بالغ بر 22 هزار دلار- از طریق بودجه صندوق بازنشستگی تامین شده است. مسئول صندوق بازنشستگی اظهار کرده است که این افراد برای کار به آن شهر سفر کرده بودند. سخنگوی اور (Orr)، مسئول اضطراری شهر گفته است که رفتن به آن شهر در این موقعیت اصلا به صلاح نبود هرچند برای مسائل کاری بوده باشد. بیل نولینگ (Bill Nowling)، سخنگوی اور افزوده است: این سفر در هنگامی که کارکنان دولت اعم از پلیس، شهرداری، آتش نشانی و ... با کاهش دستمزد روبه رو شده اند نادرست است. همه این کارمندان طبقه متوسط و یقه آبی آرزو دارند دو هفته به تعطیلاتی رویایی در هاوایی در دوران بازنشستگی خود بروند. این طبقه هیچ تناسبی بین هاوایی و کار کردن نمی بینند. 

مسئولین شهر از ارائه خدمات عمومی باز مانده اند
از هر سه آمبولانس تنها یک عدد کار می کند و
 تقریبا نیمی از چراغ های برق خیابان های دیترویت خاموش هستند

فساد مالی مسئولین (خصوصا شهردار سابق): شهردار اسبق دیترویت کوام کیل پاتریک (Kwame Kilpatrick) یک دموکرات بود که در ماه مارس به 24 جرم دولت فدرال محکوم شد. از جمله جرم های این شهردار اخاذی، فرار از پرداخت مالیات، به دست آوردن پول از راه شیادی و پست الکترونیکی تقلبی بود. دادستان در این باره تصریح کرده بود که شهردار سابق پیشنهاد شغلهای دولتی به دوستان و آشنایان خود می کرده و حدود 1 میلیون دلار رشوه برای امضای قراردادهای جعلی به عنوان رشوه دریافت نموده است. او قبلا هم در سال 2008 یه اتهام ممانعت از اجرای عدالت در تحقیقات جنایی دادگاه فدرال محکوم شده بود.  

فرماندار و شهردار وعده های واهی ای را به رای دهندگان این شهر
برای دوران بعد از بازنشستگی دادند و به این طریق رای این افراد را خریدند

4. آثار سو همه جانبه ورشکستگی

عدم وجود خدمات عمومی در شهر: ریک اسنایدر (Rick Snyder) فرماندار ایالت میشیگان در نامی ورشکستگی فصل 9 شهر دیترویت به برخی آمار شگفت انگیز اشاره می کند که در ادامه آن را می آوریم: تنها در یک سوم شهر در 3 ماهه اول سال 2013، آمبولانسها مشغول به ارائه خدمات بودند. در همین بازه زمانی نیز حدود 40 درصد چراغهای خیابانی شهر خاموش بود. او از انباشته شدن بیش از 3300 شکایت مختلف در دادگاههای این شهر خبر داد. 

شهری که در سال ۱۹۶۰ بیشترین درآمد سرانه را در بین شهرهای آمریکا به خود اختصاص داده بود
 اینک در این روزها یکی از شهرهایی است که آمار بیشترین جرم و جنایت و فقر را به خود اختصاص داده است

بالا رفتن جرم و جنایت و عدم پاسخگو بودن پلیس: با افزایش مشکلات مالی در شهر امنیت عمومی نیز معنای خود را در شهر از دست داده است. چون پلیس به عنوان یک کارمند دولتی با کاهش پرداختی دولت در مقایسه با هزینه هایش مواجه شده است، دیگر رغبتی به تامین امنیت افراد در شهر ندارد. به دلیل اینکه مدت زمان زیادی از ورشکستگی دیترویت نمی گذرد باید مدنظر داشت که هنوز آمار واقعی در مورد افزایش تصاعدی جرائم مختلف منتشر نشده و گذر زمان این اثر را بیشتر نشان خواهد داد. زمان پاسخگویی به یک تماس اضطراری در این شهر به طور متوسط 58 دقیقه است (با توجه به اظهارات فرماندار ایالت میشیگان). این در حالی است که رقم متوسط ملی در اینگونه موارد فقط 11 دقیقه است. در آمار فعلی درصد حل جرایم تنها 8.7 درصد است که همین رقم در ایالت میشیگان به 30.5 درصد می رسد. 

دیترویت نشان داد چگونه بحران یک شهر می تواند
خدمات بخش عمومی و حوزه سلامت یک منطقه را برای مدت های مدید از کار بیندازد

وجود 78 هزار ساختمان متروک در دیترویت: تعداد کم مردم، شغل کم، اقتصاد منفعل و بالا رفتن میزان جرائم اجتماعی باعث ایجاد ساختمانهایی با هویت نامعلوم و ترک شده توسط صاحبانشان شده است. این رقم ساختمان متروک را فرماندار میشیگان اعلام نموده است. اعلام ورشکستگی در این شهر باعث ایجاد بار روانی سنگینی در شهروندان شده است که منجر به ایجاد یک نقطه کم سابقه در تاریخ این شهر پرسابقه شده است. مسئولان دیترویت تلویحا از نابودی تدریجی دیترویت سخن می گویند که نزدیک است این شهر را به شهر ارواح بی خانمان تبدیل نماید.حتی وزیر خزانه داری آمریکا هم اذعان نموده است که کمکهای فدرالی به دیترویت به این زودیها در راه نیست و مردم باید تلاش کنند بدیهای شهر خود را خودشان بپردازند.
 
 

کارگران و کارمندان تنها کسانی هستند که باید بیشتر کار کنند و بیشتر سختی بکشند
 تا جبران اشتباهات افراد فاسد حکومتی و منطقه ای و وال استریت را بپردازند.


5. پایان راه: آیا الگوی اقتصادی آمریکا در حال فروپاشی است؟
دیترویت کانون و محور بزرگ‌ترین زلزله اجتماعی در تاریخ آمریکا یعنی  خلق یک طبقه متوسط قدرتمند و تحصیل کرده در برگیرنده اکثریت جمعیت حتی کارگران بود و این پدیده  با سیاست و تفکر هنری فورد شکل گرفت. با ادامه روند نزولی اقتصاد آمریکا، این شهرهای صنعتی هستند که قبل از همه نابود می‌شوند. نابودی دیترویت، که اکنون بیش از یک سوم آن متروک و رسما ورشکسته محسوب می‌شود، سرنوشتی است که در انتظار دیگر شهرهای آمریکا نیز هست...و باید آن را نمادی از نابودی و پایان رویایی آمریکایی دانست. ملت آمریکا نه تنها از نظر مالی ورشکسته شده، بلکه از لحاظ اخلاقی و معنوی هم با همین سرنوشت روبرو شده است. مرگ دیترویت نماد مرگ رویایی آمریکایی است.
 

مرگ دیترویت نماد مرگ رویایی آمریکایی است.

هنری فورد به درستی ادعا کرد که نظام سرمایه گذاری بانکی در جهان عمدتا تحت هدایت چند خانواده عجیب و غریب یهودی است. وی اعتقاد داشت، این ثروتمندان برای رفاه عمومی که مدل کارخانه خودرو سازی وی ایجاد کرده بود، تهدید به شمار می‌روند.

فورد می‌گفت، خانواده‌های بزرگ نظام بین المللی بانکی از طریق قدرت تصاعدی که از نزول خواری بدست می‌آورند، در حال تاراج منابع جهان هستند. و همچنین بیش از هر کشوری در جهان، انباشت ثروت می‌کنند.

هنری فورد متوجه شد که جریان از چه قرار است. وی از ثروت و قدرت تصاعدی و فزاینده بانکداران بین المللی به هراس افتاده بود.او  اگر امروز زنده بود، حتی بیش از قبل می‌ترسید.
 

از بین بردن این بحران مالی چه در سطح منطقه ای و چه در سطح کشور آمریکا نیاز به زمانی طولانی دارد
 و کارشناسان برای حل این بحران راه هایی را پیشنهاد می دهند که بسیار تامل برانگیز هستند

بانکداران بین المللی دیترویت را کشتند. چگونه؟ با منهدم کردن و از بین بردن نظام تولیدات صنعتی در آمریکا. بانکداران جهانی، در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی تصمیم گرفتند قدرت صنعتی آمریکا را از بین ببرند. به همین دلیل، سیاست ‌نئولیبرالی «تجارت آزاد» را به آمریکا تحمیل کردند. هدف از این سیاست‌ها غیر رقابتی کردن صنایع آمریکا و انتقال صنعت تولید به خارج از این کشور بود.

در پایان قرن بیستم، شغل خوب برای مردم معمولی آمریکایی تبدیل به امری مربوط به گذشته شد. طبقه کارگر در شهرهایی مانند دیترویت فقیر شدند. انقلاب اجتماعی هنری فورد به پایان رسید و اضمحلال طبقه متوسط بزرگ و دربرگیرنده آمریکا آغاز شد.

مناطق کارگر نشین دیترویت بواسطه عدم اشتغال طوری نابود شد که گویی با بمب اتمی به این مناطق حمله شده است. مردم رنگین پوست بیش از همه آسیب دیدند.

بر خلاف همه جنگ‌های قبلی، «جنگ علیه ترور» که بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ آغاز شد، طوری طراحی شد که هرگز پایانی نداشته باشد. هدف این جنگ ایجاد «نظم نوین جهانی» بود که دیوید راکفلر در یکی از جمله‌های معروف خود آن را توصیف کرد: «حاکمیت فراملی نخبگان فکری و بانکی جهان قطعا نسبت به خودمختاری ملی که طی قرن‌های گذشته شاهد آن بودیم، ارجحیت دارد».
 

نمایی هوایی از دیتروتی که نفسهایش به شماره افتاده است

دستگیری مردی در آمریکا همراه با نمونه کیک زرد در کف کفش هایش، برای فروش به ایران! آمریکا فردی از سیریالئون را متهم به فروش هزار تن کیک زرد به ایران کرده است. پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :  گاردین نوشت: آمریکا فردی از سیرالئون را متهم به فروش  هزار تن کیک زرد  به ایران کرده است.

به گزارش سرویس بین الملل انتخاب، پاتریک کمپل 33 ساله در فرودگاه جان اف کندی درحالیکه نمونه ای از اورانیوم را در کف کفش خود در چمدان مخفی کرده بود دستگیر شد.

او در پاسخ با اگهی منتشر شده در سایت علی بابا که به دنبال خرید اورانیوم بوده  است به نیویورک سفر کرده است.

این آگهی توسط مامور مخفی امریکا گذشته شده بود که خود را دلال و نماینده ایران معرفی کرده است.

کمپل موافقت کرد که به میامی سفر کند تا به خریدار فرضی دیدار کند.

این شهروند سیرالئونی در دادگاه گفت که از طریق تلفن با یک شرکت فعال در زمینه استخراج و صادرات اورانیوم، طلا و الماس ارتباط داشته و قرار بوده است طرف خریدار، که خود را نماینده ایران معرفی کرده بود، با ملاحظه نمونه کالا، در مورد خرید یک هزار تن کیک زرد اقدام کند.

بنابر ادعای این مرد، قرار بر این بوده است که ماده کیک زرد در میان مقادیری از انواع دیگر مواد خام معدنی به بندر عباس حمل و به خریدار ایرانی تحویل شود.
  موسسه جینز: تاسیس پایگاه هواپیماهای بدون سرنشین ایران در جزیره قشم
  در نزدیکی این پایگاه تعداد زیادی رادار متحرک نیز کار گذاشته شده است که احتمالا به خاطر جلوگیری از تصادف و برخورد هواپیماهای بدون سرنشین باهواپیماهای مسافر بری است که از فراز قشم عبور می کنند. موسسه مطالعات دفاعی " جینز" آمریکا در گزارشی مدعی شد که ایران اخیرا یک پایگاه هواپیماهای بدون سرنشین در جزیره قشم تاسیس کرده است.به گزارش عصر ایران در گزارش این موسسه آمده است که تصاویر ماهواره ای اخیر نشان می دهد ایران یک پایگاه جدید در این منطقه تاسیس کرده است.
 تصاویر ماهواره ای نشان می دهد که طول باند پرواز این پایگاه به طول 1600 متر بوده و دو سوله جدید و یک مرکز کنترل پرواز هواپیماهای بدون سرنشین در آن احداث شده است.
موسسه جینز در گزارش خود می نویسد احتمالا ایران از این پایگاه برای به پرواز در آوردن هواپیماهای بدون سرنشین "شاهد -129" که قادر است پروازهای شناسایی انجام دهد و نیز به ناوها و کشتی های جنگی حمله کند، استفاده می کند.در گزارش موسسه جینز آمده که در نزدیکی این پایگاه تعداد زیادی رادار متحرک نیز کار گذاشته شده است که احتمالا به خاطر جلوگیری از تصادف و برخورد هواپیماهای بدون سرنشین باهواپیماهای مسافر بری است که از فراز قشم عبور می کنند.
موسسه جینز در گزارش خود می نویسد ایران از هواپیماهای بدون سرنشین مستقر در این پایگاه می تواند حرکت ناوهای آمریکایی در تنگه هرمز را رصد کرده و در صورت نیاز به ناوهای در حال عبور از تنگه هرمز حمله کند.   5 نکته درباره مهم ترین تغییر در عرصه دیپلماسی؛ پرونده هسته ای در راه وزارت خارجه
  انتقال پرونده از شورا به وزارت خارجه حاوی این پیام روشن است که جنبه امنیتی باید سلب یا حداقل کم رنگ شود و کشورهای ذی نفوذ نگاه سیاسی، حقوقی و فنی را دنبال کنند. عصر ایران؛ مهرداد خدیر- اعلام غیررسمی احتمال انتقال پرونده هسته ای از شورای عالی امنیت ملی به وزارت امور خارجه با واکنش های مثبت کارشناسان و فعالان سیاسی رو به رو شده است هر چند که رییس جمهوری هنوز در این باره تصمیم قطعی اتخاذ نکرده یا آن را آشکار نساخته است.

این احتمال هنگامی قوت گرفت که وزیر جدید خارجه در نخستین روز استقرار خود با کاترین اشتون مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا گفت و گو کرد. حال آن که طرف مذاکره مقام اروپایی در ایران، همواره دبیر شورای عالی امنیت ملی بوده است.

با توجه به تغییر حتمی سعید جلیلی رییس جمهور دو گزینه دارد: یکی این که با انتصاب افراد نزدیک به خود همچون محمد فروزنده یا محمد شریعتمداری و ... به دبیری شورای عالی امنیت ملی پرونده را به آنان بسپارد. دیگر این که وزارت خارجه را مامور هدایت این پرونده سازد و از قراین پیداست که نظر رییس جمهور روحانی با توجه به سابقه تسلط خود بر این مقوله به گزینه دوم است.

به اعتقاد روحانی پرونده هسته ای ابعاد 4 گانه ای دارد که شامل جنبه های سیاسی، حقوقی، فنی و امنیتی می شود. بر این اساس انتقال پرونده از شورا به وزارت خارجه حاوی این پیام روشن است که جنبه امنیتی باید سلب یا حداقل کم رنگ شود و کشورهای ذی نفوذ نگاه سیاسی، حقوقی و فنی را دنبال کنند.

در این حالت بخش سیاسی مذاکرات را وزارت خارجه پی می گیرد، جنبه حقوقی را نماینده ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی در وین نمایندگی می کند و بحث فنی نیز به سازمان انرژی اتمی محول می شود. با این تحلیل می توان گفت رییس جمهور در اقدامی هوشمندانه علی اکبر صالحی را -که در این مقوله ورود فنی دارد- بار دیگر به ریاست سازمان انرژی اتمی منصوب کرد تا اهمیت جنبه فنی پرونده هسته ای را یادآوری کند.

انتقال پرونده اما از چند منظر دیگر نیز قابل تامل است:

1-رییس جمهور سابق شخصیت نهاد ستیزی داشت و با اشتباه عمدی یا سهوی در یکسان انگاشتن نخبگان و اشراف ترجیح می داد به نظرات کارشناسی اعتنا نکند. او خود را به تنهایی یک وزارت خارجه می دانست و از این رو ، همواره با وزیران خارجه اش ، به ویژه منوچهر متکی ، درگیری داشت و می کوشید نظرات شخصی خود را بر دیدگاه های دیپلماتیک آنها تحمیل کند.

2-چنانچه پرونده به وزارت خارجه منتقل شود لابی های صهیونیستی نمی توانند دولت ایران را "برکنار از پرونده هسته ای" توصیف کنند. اسراییل که در دوران احمدی نژاد از هر سخن تهدید آمیز یا نامتناسب با عرف دیپلماتیک او استفاده تبلیغاتی  و آن را موضع نظام معرفی می کرد اکنون مدعی است تصمیمات اصلی در بیرون از دولت اتخاذ می شود و روحانی، اصطلاحا کاره ای نیست. با این انتقال اما اسراییل درمی یابد که رییس جمهور و دولت در عین وفاداری به راهبردهای کلان، قدرت مانور و انتخاب دارند و دیگر نمی تواند به بهانه فعالیت های هسته ای غرب را به ایران هراسی وادارد و باج بگیرد.

3- همتای عملی دبیر شورای عالی امنیت ملی به عنوان مذاکره کننده ارشد مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپاست حال آن که وزیر خارجه می تواند باب مذاکرات جداگانه با وزیران خارجه هر یک از 5 و حتی 6 کشور را بگشاید. در این میان می توان زبان و لحن متفاوتی را به کار گرفت و فرانسه و آلمان را به اتخاذ سیاست های متفاوت ترغیب کرد.تنها وزیر خارجه می تواند این ابتکار را به خرج دهد.

4- چه وزیر خارجه مذاکره کننده ارشد باشد و چه دبیر شورای عالی امنیت ملی هر دو منصوب رییس جمهور هستند.با این تفاوت که مجلس می تواند از اولی سوال کند و توضیح بخواهد و درباره دومی ملاحظاتی به میان می آید. به این ترتیب وزیر خارجه می تواند مجلس را که عملا نقش فعال نداشته و به صدور بیانیه های حمایت آمیز بسنده کرده در این ماجرا وارد کند. کاری که چه بسا از دبیر شورای عالی امنیت ملی برنیاید چرا که خود را در قبال مجلس پاسخگو نمی داند.

5-شان وزارت البته از دبیری جداست. چرا که وزیر یک سیاست خاص را پیش می برد و فرمان رییس جمهور را به اجرا می گذارد. اقتضای دبیری اما این است که رفتاری «برآیندی» داشته باشد. ضمن این که وزارت خارجه کنش تخصصی سیاسی دارد و اوضاع جهان را با عینک امنیتی رصد نمی کند بنابراین می تواند از نیروهای متنوع تری استفاده کند.
 هر چند نمی توان این واقعیت را منکر شد که در این سال ها افرادی از دستگاه های دیگر به وزارت خارجه منتقل، تزریق یا تحمیل شده اند که چه بسا چندان به کار این پروژه نیایند اما فراموش نکنیم که وزارت خارجه ایران بیش از 200 سال سابقه دارد و قدمت آن از بسیاری از کشورهای تازه استقلال یافته بیشتر است.
با این توضیحات جا دارد از انتقال پرونده هسته ای از شورای عالی امنیت ملی به وزارت امور خارجه استقبال کنیم. وقتی رییس جمهور جدید خود سابقه 16 سال دبیری شورا را در کارنامه دارد نگرانی به سبب وجوه دیگر نیز رنگ می بازد. 

  بحران مدیران ارشد در سال 1400 «کادر سازی» نیاز استراتژیک کشور برای دوران بعد از روحانی اکنون دو طیف مدیر ارشد در کشور وجود دارد: طیف اول، مدیران دوراه سازندگی و اصلاحات هستند که اخیراً فرصت بازگشت به عرصه را یافته اند.طیف دوم ، مدیران نوخاسته دوران احمدی نژاد هستند که کارنامه ای خسارت بار دارند.حال تعارف نباید داشت: 8 سال بعد، به جز این دو گروه موجود -که اولی در پایان دوران عمر مدیریتی اش است و دومی مردود مدیریتی- شدیداً نیازمند مدیران جدیدی خواهیم بود که بتوانند کشور را اداره کنند بی آن که از مرحله "آزمون و خطا" بگذرند. عصرایران - با انتخاب دکتر حسن روحانی و آغاز کار دولت او چهره هایی از نسل اول مدیران ارشد جمهوری اسلامی بار دیگر به صحنه بازگشته اند. مدیرانی که بعضا منزوی و آزرده شده بودند و شخصا برنامه ای برای بازگشت به مناصب و مسند های اجرایی نداشتند یا گمان نمی کردند صحنه سیاسی کشور که متصلب شده بود تغییر کند و فضای فعالیت برای منتقدان سیاست های 8 سال گذشته فراهم آید.

انتخابات 24 خرداد 92 اما مسیر متفاوتی را ترسیم کرده و اکنون نام های آشنایی که در 8 سال گذشته به حاشیه رانده شده بودند سکان دار عرصه های کلان مدیریت شده اند و طبعا وزیران و مدیرانی در اندازه و آوازه نعمت زاده، زنگنه و نجفی خود میدان را برای ورود مدیران با تجربه دیگر در سطوح پایین تر می گشایند.

تا اینجا انتقادی وارد نیست. چرا که هشت سال مدیریت افراد بی تخصص و بی تجربه، کار را به جایی رسانده که همه با گوشت و پوست خود لمس می کنیم و ابعاد واقعی آن البته در گزارش رییس جمهور فاش خواهد شد؛ گزارشی که با آنچه تا کنون شنیده بودیم متفاوت خواهد بود. بنابراین قابل انتظار بود و هست که رییس جمهور جدید با تجربه ها و آزمون داده ها را بازگرداند و بارها نیز تصریح کرده است فرصتی برای آزمون و خطا نداریم.

اما یک آن تصور کنیم اکنون نه سال 1392 خورشیدی که سال 1400 است. دور است؟ نه! مگر 76 و 84 همین 16 سال و 8 سال پیش نبودند که آمدند و گذشتند؟

پس دیر و دور نیست که یا ما یا دیگران درباره سال 1400 بنویسند اما آیا 8 سال دیگر نیز باز می توان نفت و صنعت و میراث را به زنگنه و نعمت زاده و نجفی سپرد؟

غرض از این اشارات طبعا نفی اهمیت مدیریت نخبگان و اشاره به سن و سال نیست که موی سپید امتیاز یک مدیر است نه عیب او ؛ بلکه تاکید بر ضرورت «کادر سازی» است. دست کم به روش باغ داران مازندران عمل کنیم که کنار درختان مرکبات کهنسال خود نهال تازه ای غرس می کنند تا پر و بالی بگیرند و جانشین مرکبات قدیمی شوند.

شماری ازمدیران دوره های سازندگی و اصلاحات که دچار گرفتاری نشدند ، مجال بازگشت به عرصه را یافته اند و عمده مدیران دولت احمدی نژاد نیز کنار گذاشته شده اند و 8 سال دیگر نیز اگر قرار بر ادامه روند توسعه باشد چندان به بازی گرفته نخواهند شد. مگر اتفاقات دیگری رخ دهد که بحث متفاوتی است. در هر حال ایران 1400 به نسل تازه ای از مدیران نیاز دارد که از هم اکنون باید پرورش یابند و این روند هنگامی درمی گیرد که مدیریت "توسعه باور" که اندک اندک زمام امور را در دست می گیرد به دام روزمرگی نیفتد و یک برنامه میان مدت و بلند مدت طراحی و تدوین شود.

اکنون دو طیف مدیر ارشد در کشور وجود دارد: طیف اول، مدیران دوراه سازندگی و اصلاحات هستند که اخیراً فرصت بازگشت به عرصه را یافته اند.
طیف دوم ، مدیران نوخاسته دوران احمدی نژاد هستند که کارنامه ای خسارت بار دارند و همیم امر هم باعث رویگردانی مردم از آنها و اقبال به سمت روحانی شد. (معدود مدیران کارآمد و مجرب دوران قبل مستثنی هستند که البته اکثرشان در همان دوره اخراج شدند!)
حال تعارف نباید داشت: 8 سال بعد، دیگر نمی توان کشور را به دست مدیرانی مانند اکثر وزرای کنونی سپرد چه آن که توان و عمر هر انسانی محدود است. در همان حال، اغلب مدیران دوران 8 سال گذشته هم آزمون خوبی پس نداده اند.
پس به جز این دو گروه موجود -که اولی در پایان دوران عمر مدیریتی اش است و دومی مردود مدیریتی- به زودی ، شدیداً نیازمند مدیران جدیدی خواهیم بود که بتوانند کشور را اداره کنند بی آن که از مرحله "آزمون و خطا" بگذرند.

 در عرصه سیاست کار کادرسازی را می توان به احزاب سپرد اما مهم تر از همه ، این باور و احساس وظیفه است که مدیران کارآزموده کنونی بر خود فرض بدانند در یک بازه زمانی مشخص امکان این انتقال تجارب و کادرسازی را فراهم آورند.
 
گرت مملکت باید آراسته
مده کار معظم به نوخاسته

به خردان مفرمای کار درشت
که سندان نشاید شکستن به مشت

رعیت نوازی و سرلشکری
نه کاری است بازیچه و سرسری

نخواهی که ضایع شود روزگار
به ناکاردیده مفرمای کار
                      (سعدی)